لَنْ تَنَالُوا ۱۶۰ النِّســاء

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا ﴿۳﴾ وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا ﴿۴﴾ وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا ﴿۵﴾ وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا ﴿۶﴾

و اگر ترسیدید که عدل نتوانید در حق دختران یتیم پس نکاح کنید کسی را که حلال باشد به شما از زنان دیگر دو و سه و چهار پس اگر ترسیدید که عدل کرده نمیتوانید پس نکاح کنید با یکی یا اکتفا کنید به کنیزی که مالک باشد دست راست شما این نزدیکتر است به آنکه که ظلم نه کنید ﴿۳﴾
و بدهید به زنان مهر های شانرا به خوشی پس اگر درگذرند به خوشی دل به شما از چیزی از آن پس بخورید آنرا به مزه بدون نقصان ﴿۴﴾
و مدهید به بیخردان مالهای شانرا (که نزد شماست) آنرا که گردانیده است اللّه تعالی به شما ذریعه زندگی ، و خرچ دهید ایشان را در آن و لباس دهید و بگوئید به ایشان سخن نیک ﴿۵﴾
و بیازمائید یتیمان را تا هنگامیکه برسند به وقت نکاح پس اگر دریافتید از ایشان هوشیاری پس بدهید به ایشان مالهای شانرا و مخورید آنرا به بغیر ضرورت خرچ کردن و شتاب از ترس آنکه بزرگ شوند و هرکه باشد توانگر پس نگهدارد خودرا (از مال یتیم) و کسیکه باشد محتاج بخورد (از آن) به وجه پسندیده پس چون میرسانید به ایشان مالهای شانرا پس گواه بگیرید بر ایشان و بس است اللّه تعالی حساب کننده ﴿۶﴾

[۳] این حکم دوم برای انصاف نکاح با دختر یتیمان است و رد است به طریقه جاهلیت که با دختر یتیمان نکاح می کردند و حق آنرا نمی دادند پس اللّه تعالی حکم کرد که اگر از ظلم با دختران یتیم می ترسید پس غیر از یتیمان با دیگران نکاح کنید و در آیت توجیهات دیگر نیز است این آیت دلیل بر این قول است که از چهار زن زیاد جایز نیست زیرا که در زبان عربی از رباع بالاتر عدد نیست یعنی خماس و سداس گفته نمی شود چنین بخاری گفته است (أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ) مراد از این کنیز است که مملوک خود باشد پس بدون نکاح جایز است -
[۴] حکم سوم دادن مهر به زنها زیرا آن حق ایشان است - و رد است به طریقه جاهلیت که آنها مهر زن را قبول نمی کنند یا به زور دوباره از آنها می گرفتند (هَنِيئًا) آن طعام است که در آن فایده و برکت باشد (مَرِيئًا) آن طعام است که فساد معده پیدا نمی کند -
[۵] حکم چهارم به سفیهان همدردی کردن است زیرا که عقل آن ضعیف است و رد است به اهل جاهلیت که آن ها بر سفیهان به طریقه های گوناگون ظلم می کردند (أَمْوَالَكُمُ) اموال که از آنهاست ولی در حفاظت شماست (قِيَامًا) یعنی اموال در دنیا سبب معشیت است -
[۶] این آیت تتمه حکم قبلی است که به سفیهان و یتیمان تربیت معاملات بدهید که مال را ضایع نسازند (فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ) یعنی هنگامی که متولی فقیر در اموال یتیم برای یتیم تصرف می کند یعنی مزد مناسب کوشش خود از مال یتیم بگیرد - واین مزد مناسب عرف مردم خواهد بود - (فَإِذَا دَفَعْتُمْ) یعنی بعد از بلوغت که اموال را برای شان می دهید در موجودیت گواهان بدهید -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>