قَالَ الْمَلَأُ ۳۷۹ الأنفال

يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ ﴿۶﴾ وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ ﴿۷﴾ لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ﴿۸﴾

بحث میکردند با تو در باره جنگ بعد از آنکه ظاهر شد (فرض شدن آن) گویا که برده میشوند بسوی مرگ و ایشان مینگرند ﴿۶﴾
و وقتی که وعده داد به شما اللّه تعالٰی یکی از دو گروه که آن شما را باشد و شما میخواستید که این گروه بی اسلحه باشد شما را و میخواست اللّه تعالٰی که اشکار کند حق را با وعده های خویش و ببرد بنیاد کافران را ﴿۷﴾
تا غالب گرداند حق را و بر طرف کند باطل را و اگر چه بد می پندارند مردمان مجرمان ﴿۸﴾

[۶] مراد از جدال بحث کردن است جنگ مراد نیست و آن صرف قول آنها بود که ایشان میگفتند به رسول اللّه اگر تو برای ما از پیش خبر قتال را میدادی پس ما خود را خوب آماده می کردیم (تَبَيَّنَ) یعنی به ایشان خوب واضح است که اللّه تعالٰی مدد نبی خود را میکند و همچنین نبی که چیزی میگوید با وحی میگوید (كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ) این مثال کراهت است پس با کارهون متعلق است و این دلیل است که این کراهت طبعی بود یا متعلق است با (يُجَادِلُونَكَ) و در عبارت تقدیر است یخافون کانهم یساقون آه -
[۷] این علت دوم برای دعوی اول است حاصل آنست که در خواب اللّه تعالٰی برای ایشان نشان داده بود که بر یک گروه کافران ما غلبه حاصل کرده ایم لیکن ایشان می خواستند که آن گروه (قافله ابو سفیان باشد) لیکن اللّه تعالٰی آن گروه را قافله ابوجهل قرار داد و مومنان را بر آنها غلبه داد پس می فرماید که شما در غنیمت چرا اختلاف میکنید (أَنَّهَا لَكُمْ) یعنی اموال ایشان برای شما حاصل میشود و شما بر آنها غالب می باشید (الشَّوْكَةِ) به اسلحه و قوت گفته میشود شوکت در لغت به خار گفته میشود مراد از (ذَاتِ الشَّوْكَةِ) لشکر ابوجهل بود و مراد از غَيْرَ قافله ابوسفیان بود (وَيُرِيدُ اللَّهُ) این در معنی علت است برای عبارت پنهان یعنی ارادللّه ذات الشوکة لکم لانه یرید آه (لِيُحِقَّ الْحَقَّ) مراد از آشکار کردن و پخته کردن دین حق است (دَابِرَ الْكَافِرِينَ ) اشاره است که ابوجهل و آن کسان کفار که در بدر قتل شده بودند آنها ریشه و بنیاد کفر بودند به قتل آنها ریشه های کفر بریده شد -
فایده: در هنگام غزوه بدر یکی قافله ابوسفیان بود که برای تجارت به شام رفته بود و دوباره می آمدند در نزدیک مدینه منوره در کنار ساحل بحر و به نزد آنها سامان تجارت بود و سامان جنگ نزد ایشان نبود و گروه دومی لشکر ابوجهل بود که برای جنگ آمادگی کامل گرفته بودند ودر مقام بدر برای جنگ رسیدند وبه نزد آنها اسلحه جنگ بسیار بود و به ایشان نفیر گفته میشود -
[۸] این آیت تعلق دارد با (وَيَقْطَعَ) یعنی ریشه کفار را برای این فایده قطع میکند که حق غالب گردد و باطل مغلوب گردد - سوال: در یحق الحق آه تکرار چرا شده است؟ - جواب: این تکرار نیست بلکه علت است برای فرضیت قتال با مشرکین (ابوجهل وغیره) و علت دوم است با قطع کردن ریشه مجرمین - و رد یحق اول اظهار مراد است و در دوم پخته کردن مراد است -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>