سُبْحَانَ الَّذِي ۶۷۱ بنی إسرائيل

وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا ﴿۸۹﴾ وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا ﴿۹۰﴾ أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا ﴿۹۱﴾ أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا ﴿۹۲﴾ أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا ﴿۹۳﴾ وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا ﴿۹۴﴾

و هرآئينه گوناگون بیان کردیم برای مردمان در این قرآن از هر نوع بیان پس نمیکنند بسیار مردم کار دیگری بجز ناسپاسی را ﴿۸۹﴾
و میگویند هر گز ایمان نیاریم بر تو تا آنکه بیرون کنی برای ما از زمین چشمه ﴿۹۰﴾
یا باشد ترا باغی از خرما و انگور پس روان کنی جویها در میان آن به روان کردنی بسیار ﴿۹۱﴾
یا بیفگنی آسمان را چنانچه گمان میکنی بر ما پاره پاره یا بیاری اللّه تعالٰی را و ملائيک را رو بروی ﴿۹۲﴾
یا باشد ترا خانه از طلا یا بالا روی در آسمان و باور نداریم بالا رفتن ترا تا آنکه نازل کنی بر ما کتابی که بخوانیم آنرا بگو پاک است پروردگار من نیستم من مگر بشر رسول ﴿۹۳﴾
و باز نداشت مردمان را از آنکه ایمان آرند وقتیکه آمد با ایشان هدایت مگر این بهانه که گفتند آیا فرستاد اللّه تعالٰی بشر را رسول ﴿۹۴﴾

[۸۹] این یک علت برای اعجاز قرآن کریم است در این بعد از ترغیب الی القرآن تنبیه به انکار قرآن است (مِنْ كُلِّ مَثَلٍ) مراد از مثل بیانات گوناگون است یعنی دلایل تنبیهات تخویفات و بشارات وغیره -
فایده: در لفظ اَبیٰ معنی نفی موجود است یعنی لایفعل شیئاً از سبب استثناء از آن صحیح شد و در این جمله بسیار تاکید به انکار کردن است
[۹۳،۹۲،۹۱،۹۰] در این آیت تنبیه بر طلب کردن آیات به طریقه ضد و عناد از رسول اللّه است و در این مطالبه هشت آیات شده است اول بیرون کردن چشمه ها از زمین مکه که فایده آن عام شود و در دوم باغها و نهر را پیدا شدن اگر چه خاص برای تو باشد و این تصرفات زمین است و سوم تصرف کردن در آسمان است و تصرف کردن در اهل آسمان و چهارم تبدیلی از فقیری به مالداری یا ترقی کردن به طریقه که از زمین به آسمان بالا شود و چون رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم برای ایشان گفته بود که من در شب معراج به آسمان بالا شده ام ایشان زود مطالبه را تبدیل کردند که صرف بالاشدن را قبول نداریم کتاب کلان باخود بیاور -
فایده: عقیده باطل پرستان در باره مردمان نیکو این میباشد که باایشان تصرفات زمین و آسمان است و اللّه تعالٰی و ملائيک نیز تابع ایشان اند بنابراین عقیده ایشان این مطالبه از رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم میکردند - حاصل جواب اینست که من بشر هستم و رسول هستم و بشر اگر چه رسول باشد در قدرت وی تصرفات عالم نیست (كَمَا زَعَمْتَ) دراین اشاره است آن آیت های که در آن انشقاق و انفطار آسمانها ذکر است و ایشان (از جهت کفر) تعبیر آنرا به زعم کردند (لِرُقِيِّكَ) مصدر از رقی و ارتقاء است به معنی بالا شدن است و به معنی صحیفه و کتاب خورد است ولی در هیچ لغت نیامده است پس این معنی غلط است ، سوال: در حدیث مسند احمد است که اللّه تعالٰی به نبی صل اللّه وعلیه وسلم فرمود اگر میخواهی بطحاء (ریگ) مکه را برای تو طلا بسازم لیکن او نه پذیرفت؟ جواب است که در سند این حدیث علی بن زید راوی است او ضعیف است -
[۹۴] این تنبیه بر انکار بشریت رسول است ، واین سوال از آیت گذشته پیدا شد پیش گفته شد که من بشر رسول هستم ایشان ازاین جهت انکار کردند حاصل آیت اینست که صرف بشریت رسول مانع از قبول کردن رسول است و در آیت (۵۵) سوره کهف مانع از قبول کردن توحید ذکر کرده است از این جهت در هر دو حصرها منافات نیست و حالا نیز مردمان باطل پرست مانند بریلیان از بشریت رسول منکر اند صرف فرق اینست که مردمان پیش رسول را به چشم میدیدند که بشر است و از رسالت انکار میکردند و این مردم موجوده رسول را به چشم ندیده اند و از بشریت انکار میکنند و هر دو در این عقیده کفریه شریک اند که دربین بشریت و رسالت منافات است -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>