أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لَكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۳۸﴾ وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۳۹﴾ إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ ﴿۴۰﴾ وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا ﴿۴۱﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا ﴿۴۲﴾
خوب می شنوند و خوب می بینند در آن روز که پیش شوند به ما لیکن ظالمان امروز در گمراهی اشکار اند ﴿۳۸﴾
و بترسان ایشان را از روز افسوس چون فیصله شود کارها و ایشان (حالا) غافل اند و ایشان ایمان ندارند ﴿۳۹﴾
هرآئینه ما مالکان آخری ایم این زمین را و کسی را که بر او است و خاص ایشان بسوی ما برگردانیده میشوند ﴿۴۰﴾
و بیان کن به طور نصیحت در کتاب اللّه تعالٰی حال ابراهیم علیه السلام را هرآئينه او بود نهایت راستین پیغمبر بود ﴿۴۱﴾
وقتیکه گفت به پدر خود ائ پدرم به کدام دلیل میپرستی آنرا که نه میشنود و نه میبیند چیزی را و نه دور میتواند از تو هیچ تکلیف ﴿۴۲﴾
[۳۸] در این آیت اول تخویف اخروی است باز زجر است و مراد از آیت این است که در روز قیامت خوب می شنوند و خوب می بینند از آنچه که امروز انکار میکنند اما در روز قیامت شنیدن و دیدن کدام فایده نمی دهد مانند که در آیت (۱۲) سوره سجده ذکر آن می آید (فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ) یعنی در دنیا حق را نمی شنوند و نه می بینند و این سبب گمراهی است (أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ) صیغه فعل تعجب است دلالت بر مبالغه میکند -
[۳۹] در این نیز تخویف اخروی است باز زجر است (يَوْمَ الْحَسْرَةِ) را از جهتی میگویند که منکرین در آن افسوس و حسرت میکنند برای توحید مانند آیت (۲) سوره حجر و برای اتباع رسول مانند آیت (۲۷) سوره فرقان و برای ایمان بالاخره مانند (۳۱) سوره انعام و برای قرآن مانند آیت (۲۷) سوره انعام (إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ) تقدیر عبارت این است یتحسرون اذ قضی الامر -
[۴۰] در این اثبات تصرف اللّه تعالٰی است و اشاره است که همه عالم فنا میشود و اللّه تعالٰی یکتا باقی میماند و این علت این قول است که اذقضی الامر ، یعنی اللّّه تعالی فیصله انصاف را کرده میتواند از سببی که او مالک است -
[۴۱] این واقعه سوم ابراهیم علیه السلام است و جواب شبهه است - شبهه مشرکین این بود که ابراهیم علیه السلام برای اللّه تعالٰی چنین مقرب و نزدیک بود که اللّه تعالٰی برایش تصرفات را سپاریده بود از این جهت مشرکین مکه صورت ابراهیم علیه السلام را در کعبه نهاده بودند و در دست آن ازلام داده بودند اشاره است که او در قسمت انسانها تصرف دارد حاصل جواب این است که ابراهیم علیه السلام از جهت توحید از پدر خود برائت کرده بود پس او چگونه با اللّه تعالٰی شریک شده میتواند و برای اللّه تعالٰی عاجزی کننده بود و به اللّه تعالٰی محتاج بود (فِي الْكِتَابِ) اشاره است که واقعات ابراهیم علیه السلام را موافق کتاب اللّه تعالٰی بیان کن نه به مطابق قصه های مشرکان (صِدِّيقًا) کسی است که دین اللّه تعالٰی را اشکار بیان میکند و لحاظ هیچ کسی را نمیکند ابراهیم علیه السلام لحاظ پدر خود را نیز نکرده است و این دلیل است که او دروغ نگفته است و ثلٰث کذبات که است آنها توریه اند دروغ نیست -
[۴۲] در آیت پدر خود را به توحید به طریقه نرم دعوت کرده است و از او طلب دلیل را برای عبادت غیراللّه کرده است با لفظ لَم - و در این آیت اشاره به صفات معبود باالحق است و نفی از صفات غیراللّه است ، آن سه صفات است شنیدن هرچیز ، دیدن هرچیز ، ودفع کردن مصیبت ها و این سه در هیچ مخلوق نیست اگر انبیاء باشند یا اولیاء باشند و اگر مرده باشند و ترتیب اینها است که اول شنیدن است با آن توجه پیدا میشود پس نظر میکند پس بعد از آن حاجت را بر می آورد -