قَدْ أَفْلَحَ ۸۲۸ المؤمنون
بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هَذَا وَلَهُمْ أَعْمَالٌ مِنْ دُونِ ذَلِكَ هُمْ لَهَا عَامِلُونَ ﴿۶۳﴾ حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ ﴿۶۴﴾ لَا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنَّا لَا تُنْصَرُونَ ﴿۶۵﴾ قَدْ كَانَتْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ تَنْكِصُونَ ﴿۶۶﴾ مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ ﴿۶۷﴾ أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿۶۸﴾
بلکه دلهای ایشان در غفلت است از این (کتاب) و ایشان راست عملها غیر از این اعمال که ایشان آنرا کنندگانند (همیشه) ﴿۶۳﴾
تا چون بگیریم بدمست ایشان را به عذاب در آنوقت ایشان فریاد میکنند ﴿۶۴﴾
فریاد مکنید امروز هرآئينه شما از جانب ما مدد داده نخواهید شد ﴿۶۵﴾
هرآئينه بود آیتهای من که خوانده میشد بر شما پس بودید که بر پاشنه های خود رجوع مکیردید ﴿۶۶﴾
تکبر کنندگان بودید از آن آفسانه گوئ میگذاشتید او را ﴿۶۷﴾
پس آیا تفکر نمی کنند در این قرآن بلکه آمده به ایشان آنچه نیامده بود به پدران نخستین ایشان ﴿۶۸﴾
[۶۳] از اینجا باز صفات منکرین آغاز شد و در معنی متصل اند به همراه بَلْ لَا يَشْعُرُونَ - و غَمرَه به معنی غفلت است - و هَذَا اشاره به صفات مومنان است با تاویل مذکور یا اشاره به کتاب (عملنامه) است (وَلَهُمْ أَعْمَالٌ) مراد این است که علاوه از شرک و کفر عمل های بدعات و رواج ها و فسق و فجور است - یا مراد اینکه سوای (خلاف) اعمال مومنین اعمال ایشان است -
[۶۴] این تخویف دنیوی است (حَتَّى) متعلق به عاملون است و در (مُتْرَفِيهِمْ) اشاره است به سبب اعمال ناکاره که آن عیش پرستی و سرمایه داری است -
[۶۵] این به زبان حال گفته میشود یا ملائيک در هنگام نزع برای ایشان میگویند یا اینکه به معنی جمله خبریه است یعنی این فریاد به شما هیچ فایده نمیدهد (مِنَّا) از جانب ما به شما امداد شده نمی تواند یا شما از عذاب ما نجات یافته نمی توانید -
[۶۶] این ذکر سبب عذاب است و این احوال دیگر منکرین را به تفصیل ذکر میکند -
[۶۷] در این ذکر سه حالات منکرین است (مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ) یعنی به مردم دیگر تکبر میکنند به سبب حرم مکه و به سبب نزول قرآن بر قوم و ملک ایشان یا مراد این است که تکبر میکنند از قرآن به معنی اول با سببیه است و به معنی دوم با به معنی عن است (سَامِرًا) به معنی جمع است یعنی (قرآن را نمی شنوند) و خفتن قصه میکنند - و این عادت مشرکان بود از این جهت در حدیث منع شده است از گفتگو کردن بعد از نماز خفتن (سوای گفتگو دین یا به اهل خود گفتگو کردن) و قرطبی روایت نقل کرده است که عمر رضی اللّه عنه به گفتگو کردن بعد از خفتن مردم را میزد - یا سامراً به معنی مفرد است و تقدیر عبارت این است تظنون به سَامِراً یعنی گمان میکنید شما بر این نبی و قرآن از قصه گو (تَهْجُرُونَ) از هجران است یعنی ترک میکنید قرآن را و رسول را یا از هجر است یعن گفتگوی بی فایده میکنید که به او گفتگوی بی معنی گفته می شود -
[۶۸] این زجر است و ذکر دو صفات منکرین است و مراد از قول قرآن کریم است و همچنین در سوره نساء:(۸۲) و سوره محمد(۶۴) است و در این تنبیه به مردمانی است که تلاوت قرآن و ختم ها میکنند لیکن خود را به آن آگاه نمی کنند (أَمْ جَاءَهُمْ) این زجر است یعنی مسئله نو برای ایشان آمده است پس ایشان از آن انکار میکنند مانند در سوره ص (۷) -