وَقَالَ الَّذِينَ ۸۷۲ الفرقان
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا ﴿۴۳﴾ أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا ﴿۴۴﴾ أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا ﴿۴۵﴾ ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا ﴿۴۶﴾
آیا خبر داری به حال کسیکه که گرفته معبود خود خواهش خود را آیا تو هستی بر او ضامن ﴿۴۳﴾
آیا گمان میکنی که بتحقیق اکثر ایشان می شنوند یا میدانند نیستند ایشان مگر مانند چهارپایان بلکه ایشان زیاده گم شدگانند از راه ﴿۴۴﴾
آیا نمی بینند به رب خود که چگونه گسترده است سایه را و اگر بخواهد اللّه تعالٰی البته میگرداند او را ایستاد بر جای باز گردانیدیم آفتاب را بر آن دلیل ﴿۴۵﴾
باز می پیچانیم آنرا بسوی خود (به حکم) به پیچانیدن تدریجی ﴿۴۶﴾
[۴۳] این زجر بر اتباع هوا است و تسلیت به نبی صل اللّه وعلیه وسلم است (إِلَهَهُ هَوَاهُ) یعنی معبودان موافق خواهش خود میسازند یعنی تعلق نفس و دل کسی با یک اهل قبر پیدا شود پس عبادت او را آغاز میکند و تعلق نفس یک کسی به همراه یک پیر فقیر زنده پیدا شود از کسی به همراه درخت و بت وغیره پس از او معبود میسازد و دلیل شرعی بر معبودیت هیچ کسی به جز از اللّه تعالٰی نیست به این معنی الٰهه مفعول اول و هواه مفعول دوم است - معنی دوم این است که طاعت خواهش خود را چنان میکند که طاعت اللّه تعالٰی و رسول را برای او ترک میکند یعنی شرک فی الطاعت میکند مانند دهریان ، بدعتیان ، فاسق ، فاجر هر یکی (به تفاوت) طاعت خواهشات را میکنند - ایشان از هواه الٰه ساخته اند به این معنی مفعول دوم بر اولی پیش است و مانند این درسوره جاثیه (۷۳) است (أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا) یعنی برتو مسئولیت هدایت ایشان نیست ونه تو مسئول ایشان هستی -
[۴۴] این نیز زجر به منکرین است و تسلیت به پیغمبر است یعنی این منکرین سخن حق را قبول نمیکنند ونه درآن تفکر میکنند پس حال ایشان مانند چهارپایان است که گوشها و دلها دارند که باآن شنیدن و قبول کردن و تمیز حق و باطل را نمی توانند همچنین خوردن و نوشیدن میکنند لیکن فکر آخرت هیچ باایشان نیست (أَضَلُّ سَبِيلًا) یعنی ایشان زیاده نادان اند زیرا چهارپایان اگرچه توحید ورسالت را نمی شناسند لیکن به آن باطل نیز نمی گویند همچنین چهارپایان مالک خودرا می شناسند و متابعت اورا میکنند واین مشرکان از مالک خویش بسیار نا خبر و باغیان اند و اکثرهم از جهتی فرمود که بعضی ایمان می آورند -
[۴۶،۴۵] از این دلایل عقلی را بر دعوی تبارک ذکر میکند در هر یک دلیل دو دو چیز (یعنی تصرفات اللّه تعالٰی) را ذکر کرده است و در هر دلیل منافع و فواید (برکات) اشیا را ذکر کرده است - در این سایه و آفتاب را ذکر کرده است و در هر دو تصرف الٰهی را ذکر کرده است - (مَدَّ الظِّلَّ) مراد از این وقت صبح از برآمدن آفتاب الی غروب آفتاب است ظِل سایه پیش از پیشین و فیٔ سایه بعد از پیشین را میگویند (لَجَعَلَهُ سَاكِنًا) یعنی آفتاب را طلوع نمیداد پس سایه همیشه بود لیکن طلوع آفتاب دلیل است برشناختن سایه یعنی اگر آفتاب نمیبود هیچکس سایه را نمی شناخت و از این مثل مشهور ثابت میگردد که چیز بر ضد آن معلوم میگردد باز آفتاب که به هراندازه بلند میگردد سایه اندک اندک کوتاه میشود به این قبض یسیر گفته میشود (دَلِيلًا) مذکر را از جهتی آورد که مراد از شمس طلوع آن است -