وَمَا لِيَ ۱۰۹۳ الصافات
كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۱۰﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۱۱﴾ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۱۲﴾ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ ﴿۱۱۳﴾ وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ﴿۱۱۴﴾ وَنَجَّيْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ ﴿۱۱۵﴾ وَنَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ ﴿۱۱۶﴾ وَآتَيْنَاهُمَا الْكِتَابَ الْمُسْتَبِينَ ﴿۱۱۷﴾ وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ﴿۱۱۸﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فِي الْآخِرِينَ ﴿۱۱۹﴾ سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ ﴿۱۲۰﴾ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۲۱﴾ إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۲۲﴾ وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿۱۲۳﴾
چنین جزا میدهیم نیکوکاران را ﴿۱۱۰﴾
هرآئینه او بود از بندگان مومنان ما ﴿۱۱۱﴾
و مژده دادیم او را به اسحاق علیه السلام که نبی بود از جمله نیکوکاران بود ﴿۱۱۲﴾
و برکت نهادیم بر او و بر اسحاق علیه السلام و از اولاد هر دو نیکوکار است و بعضی ظلم کننده اشکار است بر نفس خود ﴿۱۱۳﴾
و به تحقیق ما احسان کردیم بر موسیٰ علیه السلام و هارون علیه السلام ﴿۱۱۴﴾
و نجات دادیم ایشان و قوم ایشانرا از از اندوه بزرگ ﴿۱۱۵﴾
و مدد کردیم ایشانرا پس شدند ایشان غالبان ﴿۱۱۶﴾
و دادیم ایشان را کتاب دارای احکام واضح ﴿۱۱۷﴾
و ثابت ساختیم هر دو را به راه راست ﴿۱۱۸﴾
و باقی گذاشتیم بر این هر دو در مردم پسینیان ﴿۱۱۹﴾
سلام باد بر موسیٰ علیه السلام و هارون علیه السلام ﴿۱۲۰﴾
به تحقیق ما چنین جزاء میدهیم نیکوکاران را ﴿۱۲۱﴾
به تحقیق این هر دو از بندگان مومنان ما بودند ﴿۱۲۲﴾
و به تحقیق الیاس البته از رسولان بود ﴿۱۲۳﴾
[۱۱۲] این بشارت دوم است معلوم شد که بشارت اول با اسماعیل علیه السلام بود -
[۱۱۳] اشاره است که ایشان در برکات محتاج اللّه تعالٰی بودند - بعد از برکت که علٰی بیاید دلالت میکند که اثر این برکات در ظاهر نیز است چنانچه در باطن است و فیه که بیاید بر برکات باطنیه دلالت میکند (وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا) یعنی اولاد ایشان دو گروه است موحدین و غیر موحدین و در این اشاره است که پیدا شدن پیغمبران برای پدر سبب نجات نیست وقتیکه او ظالم و مشرک باشد و همچنین مشرک و ظالم شدن اولاد به پدر نقصان نمی رساند وقتیکه او خودش صالح باشد -
[از ۱۱۴ الی ۱۲۲] این قصه سوم است در این ذکر میکند احتیاج موسیٰ و هارون علیهماالسلام را در همه نعمت ها و کمالات به اللّه تعالٰی - اول احسان نبوت دوم نجات از غرق سوم نصرت و غلبه چهارم کتاب اللّه پنجم هدایت صراط مستقیم ششم ثناءِ حسن و سلامتی هفتم جزاء احسان و اخلاص و در اخیر ذکر عبدیت خاصه هر دو است ، پس این دلیل است که ایشان شفعاء شرکیه (الهه) شده نمی توانند (الْمُسْتَبِينَ) که نور کامل در آن باشد و جامع از علوم و حکمت ها باشد و او تورات بود -
[از ۱۲۳ الی ۱۳۲] این قصه چهارم است - در این عبدیت الیاس علیه السلام را ذکر میکند به طریقه دعوت کردن به توحید و رد کردن بر شرک و باز احتیاج او را به اللّه تعالٰی ذکر میکند در ثناءِ حسن و سلامتی و در اخیر عبدیت خاصه او را ذکر میکند (وَإِنَّ إِلْيَاسَ) اتفاق مفسرین است که او رسول در بنی اسرائیل بود وقتیکه ایشان در شرک مبتلاء شدند پس اللّه تعالٰی او را رسول فرستاد و از عکرمه رضی اللّه عنه و ابن مسعود رضی اللّه عنه نقل است که نام او ادریس بود شده میتواند که الیاس لقب آن باشد و ادریس عَلم آن باشد یا برعکس آن و در باره آن حدیثی را که قرطبی و دیگران نقل کرده است که او زنده است و ملاقات رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم با او شده است سیوطی از امام ذهبی نقل کرده است که این حدیث موضوعی است همچنین حدیث خضر و الیاس علیهما السلام را صوفیا بدون سند ذکر کرده است (بَعْلًا) مفسرین نوشته اند که (شکل) بت بعل از زن بود از طلا ساخته بودند و بیست ذراع طویل بود و چهارصد مجاوران خدمتگاران آن بود و شیطان گاه گاهی داخل آن بت داخل میشد و به ایشان سخن گمراهی میگفت و (بَکْ) پادشاه آنجا بود و نام شهر خود را بعلبک نهاده بود -