وَمَا لِيَ ۱۱۱۸ الزمر

وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ﴿۸﴾ أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۹﴾

و چون برسد انسان را تکلیفی میخواند پروردگار خود را اخلاص کننده بسوی او باز چون ارزانی کند او را نعمتی از طرف خود فراموش میکند آنچه میخواند (اللّه تعالٰی را) به آن پیش از این و ساخته اند برای اللّه تعالٰی شریکان را برای اینکه گمراه میکند مردم را از راه اللّه تعالٰی بگو لذت بگیر به کفر خود اندک زمانی هرآئينه تو از اهل آتشی ﴿۸﴾
آیا کسیکه او طاعت کننده است در اوقات شب سجده کنان و قیام کنان میترسد از آخرت و امید میدارد رحمت پروردگار خود را بگو آیا برابر میشوند آنهای که علم دارند و آنهای که علم ندارند جز این نیست که پند میگیرند صاحبان عقل خالص ﴿۹﴾

[۸] این زجر به مشرک است که او فریق اول است به تناقض معامله همراه او که در حالت ضرر به اللّه تعالٰی فریاد میکند و در حالت نعمت شرک میکند (مُنِيبًا إِلَيْهِ) به معنی اخلاص و توحید است یعنی در آواز کردن با او شریک نمی سازد (قُلْ تَمَتَّعْ ) یعنی با وجود شرک و کفر اللّه تعالٰی دعاهای او را قبول میکند و نعمات برایش میدهد - این فواید و متاع دنیا است که برای کافران نیز داده میشود این دلیل نیست که او متبع حق است -
[۹] در این حال فریق ثانی را ذکر میکند به طریقه تقابل هر دو فریق در صفات عمل و علم - سه صفت عملی مومن را ذکر کرده است صفات اول قَانِت است مراد از قنوت طاعت است (آنَاءَ اللَّيْلِ) چون در شب قیام و نماز میخواند پس معلوم شد که در روز ضرور میخواند و این صفت محبت است - صفت دوم (يَحْذَرُ الْآخِرَةَ) این صفت خوف است سوم (وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ) این صفت رجا است - چون در این سوره مسئله عبادت است پس در این آیت اجزاء عبادت را ذکر کرد (قُلْ هَلْ يَسْتَوِي) این فرق در صفت علم و عدم علم است یعنی موحد که سه صفات قبلی را دارد او عالم است و مشرک که این صفات در آن نیست او جاهل است و در این اشاره است که در کدام عالم این سه صفات نباشد پس او نیز در نزد اللّه تعالٰی جاهل است و این دلیل بر فضلیت علم است لیکن مراد از علم علم توحید و شریعت است به همراه عمل به آن مانند که ابوحیان گفته است که مراد از علم آنست که معرفت اللّه تعالٰی بر آن حاصل میگردد و از سخط اللّه تعالٰی به آن دور میشود -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>