قَدْ سَمِعَ اللَّهُ ۱۳۵۶ اَلْحَشْر

لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ ﴿۱۳﴾ لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۱۴﴾ كَمَثَلِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِيبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۵﴾ كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶﴾ فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ ﴿۱۷﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۸﴾

هرآئينه شما بسیار با رعب تر اید در سینه های ایشان از طرف اللّه تعالٰی این به سبب آنست که ایشان قومی است که دانش صحیح ندارند ﴿۱۳﴾
جنگ کرده نمی توانند آنها با شما همه یکجا مگر که در دهات قلعه بند باشند یا از پشت دیوارها جنگ آنها (لاف) در میان ابشان بسیار سخت است گمان میکنید ایشان را مردمان یکی (متحد) و حال آنکه دلهای آنها مخلاف یکدیگر اند این به سبب آنست که ایشان قومی است که عقل ندارند ﴿۱۴﴾
(حال ایشان) مانند حال آنهای است که پیش از ایشان بودند در زمانه نزدیک چشیدند ایشان سزای کار خود را و ایشان را است عذاب دردناک ﴿۱۵﴾
(حال ایشان) مانند حال شیطان است وقتیکه گوید انسان را کفر کن پس چون کافر شد گفت شیطان من جدایم از تو به تحقیق من میترسم از اللّه تعالٰی که رب العلمین است ﴿۱۶﴾
پس شد عاقبت هر دو که باشند در آتش و همیشه باشند در آن و این است جزای ظالمان ﴿۱۷﴾
ائ اهل ایمان بترسید از اللّه تعالٰی و فکر کند هر نفسی از آن عملی که میفرستد برای فردا و بترسید از اللّه تعالٰی به تحقیق اللّه تعالٰی خبردار است به آنچه عمل میکنید ﴿۱۸﴾

[۱۳] این علت برای ماقبل است و دو صفات منافقان را ذکر میکند (رَهْبَةً) آن ترس سخت است که به همراه اظطراب و اندوه باشد (لَا يَفْقَهُونَ) فقه فهمیدن به مفهوم ظاهری کلام و به اشارات آنها و بر حکمت های آن است و این درجه بلندتر از علم و مفرفت و فهم است -
[۱۴] این نتیجه رهبت ایشان است و در این چهار قبایح ایشان را ذکر میکند (تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى) یعنی در مقابل مومنان متفق اند لیکن در عقیده و خواهشات و اراده آنها بسیار تفاوت و اختلاف است لیکن با اختلاف دلها اتحاد ظاهری هیچ فایده نمیدهد مانند که در زمانه امروز مسلک های مختلف با یکدیگر اتحاد ظاهری میکنند لیکن هیچ نتیجه صحیح آنها نمی برآید -
[۱۵] این مثال تخویف دنیوی برای منافقان است (وَبَالَ أَمْرِهِمْ) مراد از امر کفر ایشان و دشمنی با حق و نقض عهد با نبی صل اللّه وعلیه وسلم است مراد از وَبَالَ قتل کفار قریش در بدر است و بیرون کردن بنی قینقاع را از خانه های ایشان -
[۱۷،۱۶] این مثال دوم است لیکن بر پیش عطف نکرده از سببی که مثال اول عذاب دنیوی است این مثال فریب منافقان با یهود است (بنی نضیر) یا اینکه مثال اول از یهود است و مثال دوم از منافقان است لذا هر دو مثال مستقل اند - مشبه به در آن به قول مجاهد هر انسانی است که کفر ، شرک و نفاق میکند به وسوسه شیطان انسی و جنی و چون انسان در کفر محکم شود شیطان از آن برائت میکند از ترس که مرا در عذاب آن شریک نسازد لیکن این برائت به شیطان هیچ فایده نمی دهد بلکه عاقبت هر دو آتش جهنم است (إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ) در این قول شیطان خوف ایمانی مراد نیست بلکه خوف طبعی یا خوف به دعوی دروغین است -
[۱۸] بعد از بحث منافقان خطاب به مومنان میکند تا از صفات نفاق خود را نگهدارند و در این سه اوامر و یک نهی را ذکر میکند - اول (اتَّقُوا اللَّهَ) مراد از آن تقوی ایمانیات است یعنی از هر نوع کفر و شرک خود را نگهداشتن - دوم (وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ) یعنی حساب کردن با خود و تمیز کردن در میان حق و باطل -لِغَدٍ، مراد از آن روز حساب است - غد در محاوره عرب به روز آینده میگویند - پس اشاره است که این همه عمر دنیا مانند یک روز است و فردا قیامت است - سوم (وَاتَّقُوا اللَّهَ) مراد از آن تقوی اعمال است یعنی پابندی کردن اوامر و از نواهی خود را نگهداشتن -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>