تَبَارَكَ الَّذِي ۱۴۶۵ اَلْقِیامَة

ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى ﴿۳۳﴾ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى ﴿۳۴﴾ ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى ﴿۳۵﴾ أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى ﴿۳۶﴾ أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى ﴿۳۷﴾ ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى ﴿۳۸﴾ فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى ﴿۳۹﴾ أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى ﴿۴۰﴾

باز رفت سوی خانه خود تکبرکنان ﴿۳۳﴾
هلاکت است بر تو پس تباهی ﴿۳۴﴾
باز هلاکت است بر تو پس هلاکت است ﴿۳۵﴾
آیا گمان میکند انسان که گذاشته شود مهمل ﴿۳۶﴾
آیا نبوده او قطرهٔ از منی که انداخته میشود در رحم ﴿۳۷﴾
باز شد خون بسته پس بیافرید پس درست کرد ﴿۳۸﴾
پس آفرید از آن جفت مرد و زن را ﴿۳۹﴾
آیا نیست این ذات توانا بر اینکه زنده کند تمام مردگانرا ﴿۴۰﴾

[۳۳] در این عناد بسیار آن ذکر است یعنی بر این چهار کفریات هیچ اندوه و ندامت اشکار نمی کند - بلکه برعکس و تکبر و غرور میکند (إِلَى أَهْلِهِ) مراد از این پیروان ، شاگردان مریدان آن اند چنانچه در سوره تطفیف (۳۴) و سوره انشقاق (۱۴،۱۳) است (يَتَمَطَّى) در اصل یتمطط است و به رقص کردن گفته میشود یعنی از سبب تکبر گردن خود را و کمر خود را دراز میکند و قدم های خود را دراز دراز میگیرد یا از مطا ماخوذ است به پشت گفته میشود یعنی پشت خود را از سبب تکبر دور میدهد و در هنگام رفتن دست می اندازد -
[۳۵،۳۴] چون چهار گناه را ذکر کرد در بدل آن چهار هلاکت را ذکر میکند قرطبی فرق چهار را چنین ذکر کرده است که وَیل (هلاکت) برای توباد در حالت زندگی باز هلاکت بر تو باد در حالت مرگ باز در روز بعث باز در دخول نار (أَوْلَى) به معنی وَیل هلاکت است - دوم اینکه که اولٰی به معنی خوب لایق است -
[۳۶] این نیز زجر به انکار حساب و بعث بعدالموت است و متعلق به ابتداء سوره است یعنی أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ (سُدًى) مهمل (مانده شده) که نه مکلف میشود به احکام الٰهیه در دنیا و نه سوال و جواب در قبر میباشد و نه بعث بعدالموت میباشد و نه حساب کتاب میباشد این فکر آن غلط است -
[۳۹،۳۸،۳۷] این دلیل بر اثبات بعث بعدالموت است به قیاس کردن بر آفریدن اولی با ذکر تحقیر انسان منکر (الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى) این هر دو نوع انسان گاهی به جمع پیدا میشود و گاهی جدا جدا و گاهی چنین میباشد که هر دو اوصاف در آن جمع میباشد و او خنثیٰ است به آن نیز شامل است - به ذکر آن حاجتی نیست چنانچه قرطبی فرموده است -
[۴۰] این نتیجه دلیل پیش است (ذَلِكَ) ذات اللّه تعالٰی که موصوف به صفات بزرگ است و به صفت خالقیت اولاً (بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتَى) بلکه قدرت آن بر دوباره زنده کردن آن مساوی است با اولی یا زیاده آسان است بنابر آن دو توجیهات که در سوره روم (۲۷) ذکر است - در حدیث ابوداؤد و احمد و ابن جریر وارد است که نبی صل اللّه وعلیه وسلم در جواب آن میگفت سبحانک فبلیٰ و سبحانک و بلیٰ و صرف بلیٰ و در حدیث ابوداود دیگر امر است به گفتن بلیٰ پس گفتن آن ضروری است اگر داخل نماز باشد یا بیرون نماز باشد -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>