الم ۹ اَلٌبَقَرَة

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾ وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿۱۴﴾ اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۱۵﴾ أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ ﴿۱۶﴾

و وقتیکه گفته شود به ایشان ایمان بیاورید مانند که ایمان آورده اند (کامل) مردم اینها میگویند آیا ایمان بیاوریم طوریکه ایمان آورده مردم بیخردان اگاه باشید بدون شک خاص ایشان بیخردان اند ولی نمیدانند (بیخردی خود را) ﴿۱۳﴾
و وقتیکه روبرو شوند به آنهای که ایمان آورده میگویند ما ایمان آوردیم - و وقتیکه که بروند به شیاطین خود میگویند یقیناً ما با شما هستیم (در دین) یقیناً ما به مومنین استهزاء میکنیم﴿۱۴﴾
اللّه تعالٰی پاداش استهزاء آنها را میدهد و در طغیان آنها می افزاید در حالیکه ایشان حیران (سرگردان) میباشند ﴿۱۵﴾
اهل این صفات کسانی اند که گمراهی را در بدله هدایت خریدند پس سودی نه داد تجارت ایشان ، و نه ایشان راه یافتگان اند﴿۱۶﴾

[۱۳] در این آیت تنبیه است و سه خصلت منافقین را ذکر میکند - به صحابه کرام سفهاء (نادان) گفتن - خود شان سفاهت میکنند و جاهل مرکب اند (وَإِذَا قِيلَ) این دعوت به معروف (نیکی) است بعد از نهی عن المنکر (منع کردن از بدی ها) - (النَّاسُ) مردم کامل اند که آنها صحابه کرام اند در این آیت ایمان صحابه کرام معیار برای ایمان مردم دیگر گردانیده شده است و اشاره به این است که قول و عمل صحابه با شرایط خود در شریعت حجت و دلیل است - همچنین در این آیت اشاره است که کسانیکه به صحابه کرام انتقاد میکنند و به ایشان بد میگویند آنها منافق اند (السُّفَهَاءُ) کسی که جای نفع و نقصان را نمی شناسد به آن سفیه (نادان) گفته میشود - در قران سفیه به جاهل و کسی که از دین و توحید روی میگرداند و انتقاد کننده به پیغمبر و صحابه کرام و به شرک کننده گفته شده است (وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ) مطلوب از آن جهل مرکب است چون به بی علمی خود پی نمی برد لهذا جاهل مرکب است وقتیکه سفاهت صفت معنوی است به دانستن آن علم گفته میشود به این سبب لایعلمون گفته شد و فساد کردن صفت ظاهری است برای دانستن آن شعور گفته میشود از این سبب در آیت قبلی لایشعرون گفته شده -
[۱۴] در این آیت تنبیه است و دو صفت منافقین را ذکر میکند یک معیت (رفاقت) به شیاطین دوم استهزاء کردن ، مطلوب از شیاطین آن کسانی اند که مانع مردم از مجلس نبی کریم صل اللّه وعلیه وسلم و از رفاقت مردم حق پرست میگردند (استهزاء) به یک کلام یا یک عمل ویا به یک شخص به تحقیر می بیند به آن استهزاء میکند و به گفته آن عمل نمیکند و در اینجا مقصد از استهزاء به اللّه تعالٰی به رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم و به قران است همچنان که در آیت (۶۵) سوره توبه ذکر است -
[۱۵] در این آیت یک صفت انها طغیان را با سزای دنیوی و اخروی آنها ذکر میکند (طُغْيَانِ) در هرکار وسخن تجاوز از حدود شریعت را طغیان میگویند ( يَعْمَهُونَ ) کور بودن دل پریشانی وحیران بودن را عمه میگویند (اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ) این نسبت به اللّه تعالٰی حقیقتاً است بدون کدام تاویل و تشبیه و مقصد این است که اللّه تعالٰی با دادن عذاب با آنها استهزاء میکند ، با آنکه ایشان دعوی ایمان میکنند (وَيَمُدُّهُمْ) این هم سزاء به آنها است که با سرکش بودن ایشان اللّه تعالٰی اسباب سرکشی آنها را بیشتر میسازد که این بیشتر سبب سرکشی آنها میگردد و این افزودی سبب سکون نه بلکه سبب عمه است -
[۱۶] در این آیت نتیجه صفات قبلی را با تنبیه به آنها و دو صفت دیگر قبیحه آنها را ذکر میکند یکی خریدن گمراهی و دیگری نه بودن هدایت (اشْتَرَوُا) در این آیت به معنی عوض کردن و پسندیدن است این دلیل است که منافقین ضالون (گمراهان) اند (الضَّلَالَةَ) مقصد از آن اعمال و صفات بدی است که قبلاً ذکر شد (بِالْهُدَى) مقصد از آن صفات مومنین است (مَا كَانُوا مُهْتَدِينَ) در این پیروی نکردن دین حق و یا از دست دادن راس المال مقصد است -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>