وَلَوْ أَنَّنَا ۳۳۹ الأعراف

وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿۷۴﴾ قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴿۷۵﴾ قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ ﴿۷۶﴾ فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿۷۷﴾

و یاد کنید آنوقت را که گردانید شما را آباد کننده زمین بعد از عاد و جاه داد شما را در زمین می سازید از میدان های ایشان قصرها و می تراشیدید کوها را خانه ها پس یاد کنید نعمت های اللّه تعالٰی را و مگردید در زمین فساد کنندگان ﴿۷۴﴾
گفتند آن اشراف که سرکشی کرده بودند (از سبب مال) از قوم او مر آنهای را که ضعیف دانستند ایشان را (از سبب غربت) آن کسانی را که ایمان آورده بودند از ایشان آیا شما می پندارید که صالح علیه السلام‌ رسول است از جانب پروردگار او ایشان گفتند یقیناً ما بر آن (آنچه) فرستاده شده به آن ایمان آورده ایم ﴿۷۵﴾
گفتند متکبران یقیناً ما به آنچه ایمان آوردید به آن کافرانیم ﴿۷۶﴾
پس کشتند آن ماده شتر را و تجاوز کردند از فرمان پروردگار خود و گفتند ائ صالح علیه السلام بیار به ما آن عذابی را که میترسانی ما را به آن اگر هستی از پیغمبران ﴿۷۷﴾

[۷۴] در این آیت تذکیر است به نعمات برای اینکه توحید را بپذیرید نعمت های عادیان نفسی و بدنی بود و نعمت های ثمودیان خانه ساختن و صنعت کاری بود (سُهُولِهَا) یعنی در زمین میدانی قصرهای بلند بدون ضرورت می ساختند و در کوه ها نیز از سنگ خانه ها می ساختند و قوم ثمود در تراش کردن عمارات و سنگ ها بسیار هنرمند بودند و از این سبب بسیار سرمایه دار بودند (مُفْسِدِينَ) فساد عظیم این بود که نه کسان بودند و مردمان را از ایمان و همراهی صالح علیه السلام منع میکردند چنانچه در آیت (۴۸) سوره نمل است -
[۷۵] در این قوم سرمایه داران بسیار بود و سبب کفر ایشان خود را بزرگ دانستند بود از این سبب در اینجا (اسْتَكْبَرُوا) گفت (اسْتُضْعِفُوا) ناتوانی ایشان از سبب غربت یا از نسب بود و در حدیث هرقل (که بخاری ذکر کرده است) است که پیروان انبیاء مردمان ضعیف قوم می باشند لیکن لفظ باب استفعال و صیغه مجهول دلالت میکند که ایشان در حقیقت ضعیف نه بودند بلکه مخالفین ایشانرا ضعیف می دانستند (لِمَنْ آمَنَ) اشاره است که همه ضعفاء ایمان نیاورده بودند (أَتَعْلَمُونَ) این گفتار ایشان به طریقه فشار انداختن بالای مومنان بود لیکن ایشان به افزودی جواب دادند یعنی صرف به صالح علیه السلام نه بلکه بر مسایل توحید نیز ما ایمان آورده ایم پس مخالفت بسیار اشکار شد -
[۷۶] این نیز بیان استکبار و از ضد آنهاست و اشاره است که ما از سبب شما ایمان نمی آوریم زیرا که میان ما و شما بسیار فرق است -
[۷۷] (فَعَقَرُوا) عقر در اصل به بریدن پاه گفته میشود لیکن در اینجا مراد نحر است نحر شتر را یک کس کرد چنانچه در آیت (۲۹) سوره قمر است نام آن قدار بن سالف ذکر شده است ودر حدیث مسلم است (رَجُلٌ عَزِیزٌ عَارِمٌ خَبِیثٌ مَنِیعٌ فِی رَهْطِهِ مِثلَ اَبِی زَمعَةَ) یا مراد اینکه اول پاهایش را قطع کرد باز کشتدش - و هشت تن دیگر همراهانش بودند (عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ) امر در آیت (۲۷) ذکر بود (مِنَ الْمُرْسَلِينَ) این دلیل است که ایشان بسیار مفسدان بودند از رسالت منکر بودند و قوم عاد به رسول (الصَّادِقِينَ) گفته بودند یعنی صرف تکذیب میکردند اخبار عذاب را -