وَلَوْ أَنَّنَا ۳۴۲ الأعراف

وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۸۵﴾ وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿۸۶﴾ وَإِنْ كَانَ طَائِفَةٌ مِنْكُمْ آمَنُوا بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَةٌ لَمْ يُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ ﴿۸۷﴾

و فرستاده بودیم بسوی اهالی مدین برادر ایشان شعیب علیه السلام را او گفت ای قوم بندگی را خاص کنید برای اللّه تعالٰی نیست برای شما هیچ مددگاری به جز از اللّّه تعالٰی هرآئینه آمده است به شما معجزه اشکار از طرف پروردگار شما پس تمام کنید پیمانه و ترازو را و کم مکنید از مردمان مال های ایشان را و فساد مکنید در زمین بعد از اصلاح آن این کارهای نفع دهنده است شما را اگر هستید مومنان ﴿۸۵﴾
و منشینید به هر راه که بترسانید و باز دارید از راه اللّه تعالٰی کسی را که ایمان میاورد به او میجوئید برای آن کجی و یاد کنید آنوقت را که شما اندک بودید پس بسیار گردانید شما را و بنگر چگونه شد انجام کار مفسدان ﴿۸۶﴾
و اگر باشد یک گروهی از شما که ایمان آورده اند به آنچه فرستاده شدم بر آن و گروهی دیگری که ایمان نیاورده اند پس انتظار کنید تا وقتیکه فیصله کند اللّّه تعالٰی در بین ما و او بهترین فیصله کنندگان است ﴿۸۷﴾

[۸۵] این واقعه پنجم با دعویٰ دومی تعلق دارد دلیل نقلی بالای مسئله توحید است و منع کردن قوم از پیروی شیطان است در باره درآمد حرام - مدین پسر ابراهیم علیه السلام بود و به نام او این شهر مشهور شد و شعیب علیه السلام در دو پشت از فرزندان مدین بود و برای او خطیب الانبیاء گفته میشود - در این قصه اول دعوت توحید است باز اثبات رسالت است و ذکر معجزه (که معین نیست) است باز دعوت به احکام مالی است برای اصلاح باز نهی از فساد عام است (بَيِّنَةٌ) مراد از آن معجزه است ولی در قرآن و سنت تعین آن نشده است (الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ) در آیت (۸۵) سوره هود لفظ المیکال است وجه فرق اینست که در اینجا از الکیل والمیزان مراد معنی مصدری است و در آن سوره الَه کیل و وزن مراد است (وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ) این لفظ شامل است به دزدی و غصب و چور و چپاول و حیله کردن برای گرفتن مال حرام وغیره (بَعْدَ إِصْلَاحِهَا) به بعثت انبیاء علیه السلام و همراه با فرستادن احکام شرعیه (إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ) یعنی خیر (پاداش) وقتی است که شما ایمان بیاورید یا مراد از خیر خیریت است در وصف انسانیت و مراد از ایمان معنی لغوی است یا این خطاب از این سبب بود که ایشان دعوی ایمان میکردند -
[۸۶] بعد از ذکر ضلال اضلال را ذکر میکند با منع (وَلَا تَقْعُدُوا) مراد از صراط آن راهی است که به خانه شعیب علیه السلام می رسانید و مراد از قعود نشستن اشکار است یا مراد از صراط کارهای دین است که بعد به آن سبیل اللّه گفته است (تُوعِدُونَ) منع کردن به دو طریقه بود یکی فشار وارد کردن و ترسانیدن دوم به طریقه شبهات و طعن ها بر اهل حق (وَتَبْغُونَهَا) تفسیر معنی دوم است - (عِوَجًا) به زیر عین استعمال میگردد در چیزهای معنوی و با زبر در جسم ها - (وَاذْكُرُوا) ترغیب است (وَانْظُرُوا) تخویف است (قَلِيلًا) به اعتبار مال یا تعداد اشخاص و این اوامر نواهی و ترغیب و تخویف ذکر کردن در تبلیغ صفت خطابت است از این سبب به او خطیب گفته میشد (الْمُفْسِدِينَ) این لفظ شامل شرک ، حرام خوری ، و از حق منع کردن آنهاست -
[۸۷] این نیز در قول شعیب علیه السلام داخل است و به آن محاکمه دعوت گفته میشود و تخویف به عنوان نرم است (فَاصْبِرُوا) به معنی انتظار است به معنی صبر و محکم شدن نیست از سببی که به دین غلط نبی حکم محکم شدن نمیدهد لفظ حاکمین دلیل است که به انسان نیز حاکم گفتن جایز است ـ و خیر در حکم اللّه تعالٰی اینست که او محکم باشد و بنا بر عدل کامل میباشد و کسی مقابله اورا کرده نمی تواند -