وَكَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ وَلَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۱۷۴﴾ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿۱۷۵﴾ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۱۷۶﴾ سَاءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَأَنْفُسَهُمْ كَانُوا يَظْلِمُونَ ﴿۱۷۷﴾
و چنین به تفصیل بیان میکنیم آیتها را (برای یاد آوری آنها) و تا ایشان باز گردند (به حق) ﴿۱۷۴﴾
و بیان کن برایشان خبر کسیکه داده بودیم اورا علم آیات خود پس بیرون رفت از آن (به ترک کردن عمل) پس در پی او شد شیطان پس گشت از گمراهان ﴿۱۷۵﴾
و اگر میخواستیم البته بالا میبردیم مرتبه او را به سبب عمل کردن بر آیات لیکن او پایان شد بسوی دنیا و پیروی کرد خواهشات خود را پس حالش همانند حال سگی است اگر حمله کنی بر او پس زبان بیرون کند یا اگر بگذاری اورا زبان بیرون کند این مثال قومی است که دروغ شمردند آیات ما را پس بیان کن این بیان را تا ایشان تأمل کنند ﴿۱۷۶﴾
بد است در مثال آن قومی که دروغ شمردند آیات ما را و بر خود ظلم میکنند ﴿۱۷۷﴾
[۱۷۴] این نیز تاکید ماقبل است یعنی تفصیل آیات سبب ازاله غفلت و رجوع از تقلید است -
[۱۷۵] این رد چهارم بر قول آنهاست اگر شما بخشیده شده اید پس چه وجه است که عالم شما از سبب عمل بد مانند سگ شد -از بسیار صحابه کرام این نقل شده است که این عالم بلعام ابن باعوره بود که او بسیار عالم بزرگ بود دوازده هزار شاگرد در مجلس او می بود و به ایمان دعوت میداد لیکن یک پادشاه آن زمان برایش حرص مال داد که از سبب آن به مخالفت موسیٰ علیه السلام پرداخت و از تورات روی گرداند و گفته میشود که در دنیا او اولین کتاب را به این مسئله نوشته بود که برای دنیا کسی آفریدگار نیست یعنی دنیا قدیم است (فَانْسَلَخَ مِنْهَا) انسلاخ در اصل از حیوان پوست کشیدن را میگویند یا مار که پوست بیاندازد یعنی او از کتاب اللّه انکار کرد و بر آن عمل را ترک کرد (فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ) اتباع کنایه از لزوم است یعنی شیطان برای گمراه کردن آن چسپید -
[۱۷۶] (لَوْ شِئْنَا) اشاره است که هدایت در اختیار اللّه تعالٰی است (لَرَفَعْنَاهُ بِهَا) به عقیده و عمل کردن بر کتاب اللّه عزت و مرتبه بلند حاصل میگردد - در این آیت اول دو گناه آن ذکر شده است یکی محبت به دنیا ، در أَخْلَدَ میلان و لزوم هر دو داخل است - دیگری پیروی خواهش و این هردو ریشه همه گناهان اند - وی به سگ مشابه شد در لهث و لهث آنرا گویند که زبان را بیرون کشیده باشد و دهن را حرکت میدهد و عوعو میکند چنانچه این حالت سگ در هر وقت میباشد اگر اورا میرانی یا نمی رانی چنین حال آن عالم شد که اگر به او پند داده میشد یا داده نمی میشد از ذلت خود منع نمی شد (إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ) تشبیه مطلق به همراه سگ نیست بلکه به آن سگی که لاهث باشد پس سگ شکاری (سگ معلم) از آن خارج است (كَمَثَلِ الْكَلْبِ) در این دو قول است اول اینکه به شکل سگ لاهث شد یعنی زبان او در حقیقت بیرون برآمد قول دوم این تشبیه است در صفت یعنی لهث دلالت میکند به بسیار حرث دنیا و بر خوراک -
فایده: مفسرین نوشته اند که این مثال به علماء این امت نیز شامل است که آنها بر قرآن و سنت عمل را ترک کرده باشند و در کفر شرک و بدعات و خواهشات درگیر شوند برای محبت دنیا و حصول آن پس او به این سگ مشابهت دارد - چنانچه سگ بر کسی (۱) عوعو میکند ولی اگر اندک غذا بیاندازی خاموش میشود (۲) همچنان بالای همجنسان خود حمله میکند (۳) همچنان استفراغ خود را نیز دوباره می لیسد از این وجه در حدیث بخاری مثال آنکسی را به سگ کرده است که به کسی بخشش یا خیرات بدهد و باز دوباره از او میگیرد - و (۴) همچنین چون ادرار میکند پای خورا بالا میکند و به بته یا سنگ پاک ادرار میکند برای اینکه من آلوده نگردم و این همه اوصاف دلالت میکند به بسیار حرص و خساست (يَتَفَكَّرُونَ) علامه طیبی نوشته است که کسی در ملایان ناکاره این زمانه فکر کرد هرآئینه می یابند ایشان را بسیار ناکاره از بلعام -
[۱۷۷] این دلالت میکند بر تعمیم و تقبیح این مثال -