وَمَا أُبَرِّئُ ۵۷۸ إبراهيم
أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ ﴿۹﴾ قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ ﴿۱۰﴾
آیا نیامده است به شما خبر آنهای که پیش از شما بودند از قوم نوح علیه السلام و عاد و ثمود و کسانیکه بعد از ایشان بودند نیست خبر به ایشان بجز اللّه تعالٰی هیچ کس آورده بودند به ایشان رسولان ایشان دلایل اشکار پس گردانیدند دست های خود را در دهن های ایشان و ایشان گفتند هرآئینه ما منکریم به آنچه فرستاده شدید همراه آن و هرآئینه ما در شبهه ایم از آن مسائل که میخوانید ما را بسوی آن شکی سخت ﴿ ۹ ﴾
گفتند رسولان ایشان آیا در توحید اللّه تعالٰی شبهه است که اول آفریننده آسمانها و زمین است میخواند شما را (به مسئله که) تا بیامرزد (به سبب آن) گناهان شما را و تا باز برساند شما را (به لذت ها) به مدت مقرر شده گفتند نیستید شما مگر آدمی مانند ما میخواهید که برگردانید ما را از آن طریقه که عبادت میکردند پدران ما پس بیارید به ما معجزه اشکار ﴿ ۱۰ ﴾
[۹] در این آیت ذکر قوم های گذشته است که آنها مقابله رسولان را به سه طریقه کرده بودند - اولی (فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ) در این سه تفسیر است - اول اینکه گذاشتند منکرین دست های خود را بر دهن های خود برای اینکه آنرا چک بزنند از سبب غصه بسیار و دوم نهادن دست های خود را به دهان پیغمبران برای اینکه ایشان خاموش شوند و سوم اینکه این کنایه است از منع کردن پیغمبران از دعوت دادن - طریقه دوم مقابله اینست (وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ) و طریقه سوم اینست که (لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ) این دلیل اشکار بر نفی علم غیب و علم کلی از رسولان و همه بندگان است و ابن کثیر نقل کرده است که از این آیت اشکار شد که نسب نامه نبی صل اللّه وعلیه وسلم الی آدم علیه السلام به دلیل صحیح ثابت است و از این بالا ثابت نیست -
[۱۰] در این اول جواب دادن رسولان به اقوام خود است (أَفِي اللَّهِ شَكٌّ) مراد از این شک کردن در توحید است از سببی که ایشان از وجود اللّه تعالٰی انکار نکرده اند و این استفهام به طریقه انکار و تعجب است و باز به ذکر کردن دو فایده دعوت بسوی توحید یکی مغفرت و دوم مهلت و باز ذکر مخالفت اقوام با رسولان به سه طریقه است طریقه اولی اینست که شما مانند ما بشر هستید و بشر نبی شده نمی تواند و طریقه دوم اینست که شما ما را از راه پدران منع میکنید که تقلید شرکی است - و طریقه سوم اینست که ایشان از انبیاء معجزه طلب میکردند و گمان میکردند که معجزات در اختیار انبیاء است (قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا ) این دلیل است که در هر زمانه این عقیده منکرین بود که در بین بشریت و رسالت منافات است یعنی بشر رسول شده نمیتواند پس رسول بشر شده نمی تواند -