رُبَمَا ۶۰۲ الحجر

فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَامْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ ﴿۶۵﴾ وَقَضَيْنَا إِلَيْهِ ذَلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلَاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ ﴿۶۶﴾ وَجَاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ ﴿۶۷﴾ قَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ ضَيْفِي فَلَا تَفْضَحُونِ ﴿۶۸﴾ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ ﴿۶۹﴾ قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴿۷۰﴾ قَالَ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ ﴿۷۱﴾ لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۷۲﴾

پس ببر خانواده خود را به پاره از شب و تو از پشت شان برو و باید که ننگرد به پشت از شما هیچکسی و بروید آنجا که حکم میشوید ﴿ ۶۵ ﴾
و فیصله فرستادیم بسوی او این سخن را که ریشه ای این کسان بریده میشود در وقت صبح ﴿ ۶۶ ﴾
و آمدند اهل ده خوشی کنان ﴿ ۶۷ ﴾
گفت لوط علیه السلام هرآئينه ایشان مهمانان من اند پس شرمنده مکنید مرا ﴿ ۶۸ ﴾
و بترسید از اللّه تعالٰی و رسوا مکنید مرا ﴿ ۶۹ ﴾
گفتند آیا منع نه کرده بودیم ترا از تعلق داشتن بامردم ﴿ ۷۰ ﴾
گفت اینها (زن های شما) دختران من اند اگر هستید برآوردنده حاجتی ﴿ ۷۱ ﴾
قسم بر زندگانی تو که هرآئینه اینها در مستی خود سرگردان اند ﴿ ۷۲ ﴾

[۶۵] در این برای نجات چهار اصول ذکر شده است - (۱) رفتن در شب (۲) در پشت سر همه همراهان رفتن امیر و کلان یعنی از حال ایشان باخبر باشد و که کسی باقی نماند (۳) و منع کردن از دیدن به پشت سر زیرا که با دیدن به پشت سر برای رسیدن به مقصد سستی پیدا میشود و (۴) به آنجا هجرت کردن که اللّه تعالٰی به آنجا حکم کرده - و آن زمین شام بود -
[۶۶] در (دَابِرَ ) اشاره است که عذاب بر آنها احاطه میکند هیچکس از آن نجات یافته نمی تواند - و این نوع ذکر در آیت (۴۵) سوره انعام برای قوم های عام ذکر شده است
[۶۷] در قصه این سوره لحاظ ترتیب نشده است از سببی که آمدن این قوم بسوی مهمانان اول بود و باز از طرف لوط علیه السلام دفع کردن آنها بود بعد از آن خبردادن ملائيک به لوط علیه السلام بود - یک سبب آن اینست که در این واقعه مقصد اولی بشارت برای مومنان است پس آنرا در اول ذکر کرد و باز دوم تخویف است آنرا پس از آن ذکر کرده است دوم سبب لفظی است اینکه (وَجَاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ) حال است به نزد بصریان با قد (پنهان) و در نزد کوفیان بغیر قد نیز صحیح است و (وَاؤ) نیز به ترتیب دلالت نمی کند -
[۶۹-۶۸] (فَلَا تَفْضَحُونِ) معنی فضیحت اینست که در پیش روی مهمانان مرا شرمنده مکنید زیرا که بی عزت کردن مهمانان شرماندن اهل خانه است معنی وَلَا تخزون و خزی اینست که مرا ذلیل مکنید زیرا که قبول نکردن سخن یک کلان را تذلیل و سبک کردن آنست در (وَاتَّقُوا اللَّهَ) قبول کردن سخن اللّه تعالی و رسول است -
[۷۱] تشریح این در سوره هود گذشته است که مراد از بنات زنان قوم اند که مانند دختران لوط علیه السلام اند -
[۷۲] سخن برگزیده اینست که این قول خطاب به لوط علیه السلام است و سلسله کلام منقطع نمی شود - یعنی با وجود اینقدر نصیحت بر ایشان از سببی اثر نمی کرد که ایشان در مستی جهل خود نابینا و سرنگون اند (لَعَمْرُكَ) لام برای قسم است و عمر و عُمر یکی است لیکن در وقت قسم عین به زبر استعمال میگردد این قسم اللّه تعالٰی است و برای اللّه تعالٰی جایز و اختیار است که بر هر چیز قسم میکند لیکن ما مکلف هستیم بر حکم اللّه تعالٰی و رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم و حدیث صحیح رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم است که کسی بغیر از اللّه تعالٰی بر کسی دیگری قسم بخورد بدرستیکه شرک کرد - پس ما خلاف این حکم کرده نمی توانیم از این سبب قرطبی از امام مالک نقل کرده است که در این مواضع لفظ خالق مقدر مراد است - واز ابراهیم نقل است که این نوع قسم خوردن بربندگان منع است و از امام مالک نقل است که این نوع قسم مردم ضعیف و زنها میکنند مردان نمی کنند و برقول اللّه تعالٰی قیاس شده نمی تواند - فایده: قسم اللّه تعالٰی بر یک چیز برای تاکید و به طور شهادت میباشد ، چنان نیست که اللّه تعالٰی از آن چیز میترسد یا از آن امید دارد - اللّه تعالٰی از آن پاک است - اینجا مراد اینست که ائ نبی که این زندگی پرُ از تکالیف تو در این قوم گواه است که این قوم جاهل و کور اند - و قسم انسانها بر چیزی از این سبب می باشد که از آن می ترسند یا از آن امید نفع دارند و داشتن این عقیده بر اللّه تعالٰی خاص است از این سبب اگر انسان بجز از اللّه تعالٰی بر چیزی دیگری قسم بخورد شرک میکند مراد از (سَكْرَتِهِمْ) گمراهی ایشان است (يَعْمَهُونَ ) غفلت از مقصد زندگی است و سرگردانی، پریشانی است -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>