رُبَمَا ۶۱۵ اَلنَّحْل

جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ كَذَلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ ﴿۳۱﴾ الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۳۲﴾ هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿۳۳﴾ فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۳۴﴾ وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿۳۵﴾

که آن جنت های جاویدان بودن است درآیند آنجا میرود زیر آن جویها ایشان راست آنجا هرچه خواهند چنین جزا میدهد اللّه تعالٰی متقیان را ﴿۳۱﴾
این کسانی اند که ارواح ایشانرا میگیرد ملائيک در حالیکه آنها پاک باشند از شرک میگویند ملائيک سلام بر شما باد درآئيد در جنت به سبب عمل های تان ﴿۳۲﴾
انتظار نمیکشند اینها مگراز آمدن ملائيک (مرگ) یا از آمدن حکم پروردگار تو چنین کردند آنهای که پیش از ایشان بودند و ظلم نکرده اللّه تعالٰی بر ایشان لیکن ایشان بر جانهای خود ظلم میکردند ﴿۳۳﴾
پس رسید به ایشان سزاهای اعمال بد ایشان و گرفت ایشانرا عذابی که به آن استهزاء میکردند ﴿۳۴﴾
و میگویند کسانیکه شرک کردند اگر میخواست اللّه تعالٰی نمی پرستیدیم به جز اللّه تعالٰی هیچ چیزی را و نه پدران ما و حرام نمی کردیم بغیر (اذن)‌ اللّه تعالٰی هیچ چیزی را چنین کردند کسانیکه پیش از ایشان بودند پس نیست بر رسولان مگر رسانیدن است صاف (اشکارا) ﴿۳۵﴾

[۳۱] در این آیت بشارت تفصیلی به ذکر پنج حالات است در آیت (۳۰) مراد از متقین موحدین اند و در این آیت مراد از متقین موحدین کاملین (یعنی که از دیگر گناه ها خود را نگه میدارند) اند -
[۳۲] در این آیت ذکر حالت نزع موحدین در مقابله حال ظالمان است و ادخلوالجنة خطاب به ارواح در روز قیامت است (سَلَامٌ عَلَيْكُمُ) مراد از این بشارت به سلامتی از مصیبت است -
[۳۳] در این آیت تخویف دنیوی به منکرین است و مراد اینست که ایشان مانند متقیان ایمان نمی آرند بلکه وقتیکه ملائيک بیایند برای قبض ارواح ایشان یا عذاب دیگری از جانب اللّه تعالٰی بیاید ایشان در آنوقت ایمان خواهند آورد ، لیکن آن ایمان قبول نیست پس این ایمان نه آوردن ایشانرا الی این وقت تشبیهاً به انتظار تعبیر کرد ورنه ایشان انتظار نکرده اند -
[۳۴] در این ذکر عذاب برای تخویف است و همچنین در آیت (۳۵) سوره زمر است مراد از (سَيِّئَاتُ) سزاهای بد است که آنها به انواع بسیار است از این سبب به جمع ذکر کرد -
[۳۵] از این آیت الی آیت (۴۷) باب دوم است در این اولاً دلیل مشرکان را ذکر کرده است و بر او تنبیه است - و این دعوی سوره است باز دلیل نقلی اجمالی را از همه انبیاء برای جواب دلیل مشرکان در آیت (۳۶) ذکر کرده است باز در آیت (۳۷) تسلیت است ، باز تنبیه به انکار بعث و اثبات بعث بعدالموت در آیت های (۴۰،۳۹،۳۸) است ، باز ترغیب برای هجرت از نجات یافتن ظلم ظالمان در آیت های (۴۲،۴۱) است ، باز اثبات رسالت با همراه جواب سوال منکرین در آیت های (۴۴،۴۳) است ، باز تخویف دنیوی در آیت های (۴۷،۴۶،۴۵) است - در این آیت (۳۵) استدلال مشرکین برای جواز شرک است یعنی که این به مشیت اللّه تعالی است و چنین ذکر میکردند در آیت (۱۴۸) سوره انعام و بعضی تفصیل آن درسوره انعام گذشته است - و این مشیت کونیه است که تقدیر است و این قول ایشان بنا بر این بود که ایشان نیز تقدیر کونیه اللّه تعالٰی را می پذیرفتند یا این قول ایشان اتهام بر مومنان بود که ائ مومنان شما میگوئید که تقدیر حق است پس شرک ما نیز مقرر در تقدیر الٰهی است پس ما در این گنهگار نیستیم - و چون در ایشان دو نوع شرک بود یکی شرک در عبادت و دیگری شرک در تحلیل و تحریم در این آیت هر دو را ذکر کرد و چون این دلیل درحقیقت تکذیب و استهزاء بود زیرا در سوره انعام تعبیر آنرا به کذب کرده است و در این سوره به فعل تعبیر است زیرا در اینجا مقصد ایشان استدلال است لیکن در اینجا نیز مراد از فعل تکذیب و استهزاء است پس حاصل اینست که مشیت (اراده) به دو نوع است یکی مشیت کونیه و دیگری مشیت شرعیه - و افعال و اوصاف بندگان نیز به دو نوع است یکی کونیه که درآن هیچ اختیار انسان نیست مانند آفریدن انسان سیاه، سفید ، قدبلند ، قد کوتاه وِغیره پس در این آن انسان به همان انسان به مشیت کونیه اللّه تعالٰی (که تقدیر است) استدلال کرده میتواند - و نوع دوم افعال شرعیه اند که بر آن مکلف است و انسان را در این مشیت و اختیار مِن وجه مانند در سوره کهف (فَمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر) است در این انسان به مشیت کونیه استدلال کرده نمی تواند - مگر وقتیکه کدام عمل به شکل مخالفت از آن صادر شود و باز به توبه معاف گردد پس اگر کسی بروی اعتراض کند و او حواله بدهد بر تقدیر و مشیت کونیه این جایز است مانند حجت آوردن آدم علیه السلام در مقابل موسیٰ علیه السلام از این قبیل است -