قَالَ أَلَمْ ۷۰۵ الکهف
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا ﴿۸۲﴾ وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿۸۳﴾
و اما دیوار پس بود از دو پسر یتیم در شهر و بود زیر آن گنجی از ایشان هر دو و بود پدر ایشان نیکوکار پس خواست پروردگار تو که برسند ایشان به جوانی خود و برآرند گنج خود را از روی رحمت از پروردگار تو و نکردم این کار را به اختیار خود این حقیقت آن بود که نتوانستی بر آن صبر کردن ﴿۸۲﴾
و میبپرسند ترا در باره ذوالقرنین بگو البته بیان میکنم بر شما از او چند سخن نصیحت ﴿۸۳﴾
[۸۲] حاصل اینست که مردم این قریه اگر چه بطور عام مشرکان بودند لیکن این دیوار از موحدین بود و ایشان یتیمان اند و در زیر آن خزانه بود اگر این دیوار می آفتاد آن خزانه اشکار میشد و ظالمان این قریه به غارت میبردند لذا حفاظت مال یتیمان از ظالمان کار انبیاء است - حالا نیز بسیار ظالمان اند که مال مسکینان و یتیمان را با ظلم میخورند بر علمای اهل حق لازم است که این مسکینان و یتیمان را از دست این ظالمان نجات دهند (وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا) این علت برای حفاظت این خرانه یتیمان است یعنی جواب سوال است سوال اینست که در دنیا بسیار یتیمان اند و حال آنکه مال آنها شرعاً لازم نیست لیکن این یتیمان که بودند پدر ایشان موحد مومن بود پس ایشان نیز تبعاً مومنان بودند از این جهت حفاظت مال ایشان شرعاً لازم است - بعضی مبتدعین از این استدلال میکنند که از این آیت وسیله ثابت شد - جواب اینست که در این وسیله شرکیه و بدعیه ثابت نمی گردد بلکه به جهت مسئله شرعی حفاظت مال ایشان شد و برای این وسیله گفتن جهالت است هان آللّه تعالٰی از سبب یک صالح بر اولاد او و بر پیروی کنندگان او رحم و برکت میکند (وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي) در این جواب اصلی شبهه است چنانچه در ابتداء این حصه بیان شد یعنی اگر کسی شک و استدلال میکند که خضر علیه السلام از کشتی و غلام و حالات آینده خزانه چگونه خبر داشت - پس جواب داده شد که این را او به اختیار و علم خود نکرده است -
فایده (۱): درآیت (۷۸) تستطع با تا ذکر است و در این آیت تسطع است بغیر از تا حکمت آن اینست وقتیکه جوابات نشده بود بر موسیٰ علیه السلام ثقل بود و زیادت حروف بر ثقل معنوی دلالت میکند - وچون جوابات داده شد بر موسیٰ علیه السلام تخفیف شد تخفیف در حروف بر این دلالت میکند -
فایده (۲): در باره کشتی اردت ذکر است و درباره غلام برای دادن خیر اردنا ذکر است و در باره اصلاح جدار اراد ربک ذکر است؟ حکمت آن اینست که در کشتی صرف پیدا کردن عیب ذکر است پس خضر علیه السلام نسبت کردن آنرا به اللّه تعالٰی مناسب نه پنداشت صرف برای خود نسبت کرد و ساختن جدار صرف خیر است نسبت او با اللّه تعالٰی مناسب است و اما قتل غلام و در بدل او اولاد خیر دادن در این از یک جهت خیر است و از جهت دیگر شر است پس نسبت او را به طریقه اشتراک کرد -
[۸۳] از این آیت الی آیت (۱۰۴) حصه چهارم است در این جواب شبهه آنهای است که دلیل میگیرند بر احوال ذوالقرنین با قدرت و تصرفات او این سوال را نیز مشرکان و یهود از این جهت کرده بودند که در بین آنها کرامات ذوالقرنین مشهور بود و ایشان این را قدرت او میدانستند - حاصل جواب اینست که ذوالقرنین در همه این امور محتاج اللّّه تعالٰی بود - از این سبب قاصر بود از بعضی لغات ، آنها را نمیدانست چنانچه در آیت (۹۳) می آید و محتاج امداد مردم بود مانند در آیت (۹۵) باز تخویف اخروی از آیت (۹۸) الی آیت (۱۰۱) است (ذِكْرًا) بیان واقعه ذوالقرنین را به ذکر مسمیٰ کرد که در این تذکیر و نصیحت است - و در نام ذوالقرنین دو قول است قول مشهور مورخین اینست که نام او اسکندر بود و فارسی بود و با ابراهیم علیه السلام یکجا طواف بیت اللّه را کرده بود و خضر علیه السلام وزیر او بود از این جهت بعد از واقعه خضرعلیه السلام واقعه وی را ذکر میکند و قول دوم اینست که نام او سائرس بود این چنین ابوالکلام آزاد در تفسیر ترجمان القرآن به واسطه تاریخ ثابت کرده است هان کدام سکندر که ابن قیلیس المقدونی یونانی است و رومی است وزیر او ارسطو کافر بود او اینجا مراد نیست و در لقب ذوالقرنین بسیار اقوال است قول بهتر اینست که دو پادشاهی بزرگ دنیا در زیر تسلط او آمده بود یکی روم دیگری فارس -