قَالَ أَلَمْ ۷۱۸ مریم
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا ﴿۲۷﴾ يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿۲۸﴾ فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿۲۹﴾ قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿۳۰﴾ وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿۳۱﴾
پس آورد پسر خود را نزد قوم خود برداشته او را در آغوش خود گفتند ائ مریم آمدن کردی (کرده ای) به کار بسیار تعجب آور ﴿۲۷﴾
ائ خواهر هارون نبود پدر تو مرد بد و نبود مادرت بد کار ﴿۲۸﴾
پس اشاره کرد بسوی آن بچه گفتند چگونه سخن کنیم با کسی که هست در آغوش بچه کودک ﴿۲۹﴾
گفت بچه هرآئينه من بنده اللّّه تعالٰی هستم میدهد مرا کتاب و میسازد مرا پیغمبر ﴿۳۰﴾
و میگرداند مرا مفید هرجا که باشم من و حکم میکند مرا به نماز و به زکوة مادامیکه زنده باشم ﴿۳۱﴾
[۲۷] چون اطمینان او شد پس عیسیٰ علیه السلام را در آغوش برداشت و به قوم خود آمد آنها اول بر او انکار کردند -
[۲۸] در این بر او تاکید طعن کردن را کردند که تو با این عمل خود صرف خود را نه بلکه پدر و مادرت را نیز خجالت دادی (يَا أُخْتَ هَارُونَ) از حدیث مسلم به روایت مغیره بن شعبة رضی اللّه وعنه معلوم میگردد که این هارون در این زمانه یک آدم نیکو بود ایشان تشبیه مریم را در صلاحیت با او کردند و قول دیگر این است که مریم علیها السلام در اولاده هارون علیه السلام بود و اطلاق اخ و اخت به نسل نیز میشود و کسانیکه میگویند که مریم علیها السلام خواهر هارون علیه السلام بود بر آن ابن کثیر سخت رد کرده است -
[۲۹] معلوم شد که مریم علیه السلام نذر کرده بود سخن نمی گفت و با اشاره ایشان را فهماند (كَانَ) به معنی یکون است یا صرف برای وجود و حدوث است -
[۳۰] ایشان اگر چه با عیسیٰ علیه السلام سخن نمی گفتند لیکن اللّه تعالٰی او را گویا کرد و ده حالات خود را ذکر کرده است که آن همه به عجز و عبدیت آن دلالت میکند و در این همه صفات رد بر یهود و نصارا هر دو است که کسانی دررباره او تفریط کرده اند و کسانی نیز افراط کرده اند و فعل صیغه ماضی به معنی مستقبل است لیکن ماضی را برای تیقن ذکر کرده است -
[۳۱] در این حالات دیگر عبدیت او ذکر شده است (مُبَارَكًا) برکت در انسان این است که از جانب اللّه تعالٰی به خیر دعوت میدهد مراد از این معلم خیر است (مَا دُمْتُ حَيًّا) این دلیل است که با مرگ تکلیف عبادات قطع میشود و مرده عبادت کرده نمی تواند مراد از (الزَّكَاةِ) زکوة عقیده و اعمال و اخلاق است که به آن تزکیه نفس گفته میشود یا زکوة مالی مراد است با شرط مال ضرورةَ -