اقْتَرَبَ ۷۸۶ الأنبياء

حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ ﴿۹۶﴾ وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۹۷﴾ إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ﴿۹۸﴾ لَوْ كَانَ هَؤُلَاءِ آلِهَةً مَا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۹۹﴾

تا وقتیکه کشاده شوند یاجوج و ماجوج و ایشان از هر بلندی می شتابند ﴿۹۶﴾
و خوب نزدیک شود وعده حق پس آنگاه باز مانده (متحیر) باشد چشم های کسانی که کفر کرده اند های هلاکت است بر ما هرآئينه بودیم ما در غفلت از این بلکه بودیم ظالمان ﴿۹۷﴾
هرآئينه شما و آنچه میپرستید بجز از اللّه تعالٰی هیزم جهنم اند شما به آن وارد میشوید ﴿۹۸﴾
اگر می بود اینها لایق پرستش وارد نمی شدند به جهنم و همه در آن جاوید باشند ﴿۹۹﴾

[۹۶] در این آیت بعضی علامات قریبه قیامت را ذکر کرده است که با احادیث صحیح ثابت شده که بعد از فتنه دجال یاجوج و ماجوج به همه عالم مسلط میشوند - و حتی ابتدائیه است یعنی کلام مستقل آغاز شده است یا متعلق به لایرجعون است یعنی ایشان دوباره بازگشت نمی توانند تااینکه این علامه قیامت موجود شود و باز قیامت قایم شود در (حَدَبٍ يَنْسِلُونَ) اشاره است که هیچ چیزی منع کننده از آمدن و مسلط شدن ایشان نمی باشد یعنی نزد ایشان بسیار اسباب سفر میباشند هوای و زمینی و ذکر یاجوج و ماجوج در سوره کهف (۹۴) گذشته است و ابن جریر و ابن کثیر در باره آن بسیار احادیث را ذکر کرده اند -
[۹۷] این دلیل است که بعد از آمدن یاجوج و ماجوج قیامت بسیار نزدیک می آید از سببی که اقترب معطوف است بر فتحت ودر این آیت هیبت قیامت را ذکر کرده است و چنین در سوره ابراهیم (۴۳،۴۲) گذشته است (يَا وَيْلَنَا) این اقرار بر جرم شرک و کفر است لیکن در این هنگام این اقرار هیچ فایده نمی دهد و این آیت مناسبت دارد با آیت اول سوره -
[۹۸] این نیز تخویف است و رد بر مشرکان است یعنی این مشرکان که از معبودان خود امید نجات دادن را دارند این فکر شان غلط است از سببی که آن معبودان نیز به آتش داخل میشوند پس به ایشان چگونه نجات خواهند داد در این آیت اشکال است که از لفظ ما اشکار میگردد که همه معبودان مشرکین به آتش داخل میشوند و بعضی از معبودان انبیاء و اولیاء و ملائیک نیز اند که بعضی مردم عبادات آنها را کرده اند و این اعتراض را مفسرین از ابن الزبعری نیز نقل کرده اند - جواب آن به چند وجوه است وجه اول این است که لفظ ما قطعی صریحی نیست در عموم بلکه احتمال عموم و خصوص هر دو را دارد این نوع شرح مواقف در نورالانوار وغیره ذکر شده است - و ابن الزبعری مشرک بود او تلبیس و فریب میکرد که از لفظ ما عموم مراد میکرد پس اینجا از ما خاص آن معبودان مراد اند ، که ایشان به مردم دعوت شرک و بدعت میدهند یعنی پیران و ملایان باطل پرست - وجه دوم این است که اگر لفظ ما اگر چه عام شود لیکن در آیت (۱۰۱) استثناء صالحین شده است (حَصَبُ) به آن هیزم وغیره گفته میشود که به آتش برای سوختاندن آنها انداخته میشود و (حَطَبُ) صرف به هیزم گفته میشود پس در حصب معنی ذلت است -
[۹۹] این دلیل بر ابطال آلِهه من دون اللّه تعالٰی است از سببی که خود را و عابدان خود را از جهنم نجات داده نمی توانند پس چگونه آلِهه شده میتوانند - همچنین اگر پرستش ایشان حق باشد پس عابدان ایشان به جهنم داخل نمیشدند (مَا وَرَدُوهَا) ضمیر به عابدان و معبودان هر دو راجع شده میتواند و در (وَكُلٌّ) نیز هر دو مراد است -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>