اقْتَرَبَ ۷۹۴ الحج

ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿۱۰﴾ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ ﴿۱۱﴾ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُ وَمَا لَا يَنْفَعُهُ ذَلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ ﴿۱۲﴾

این به سبب آن اعمال که پیش فرستاده هردو دست تو و آنکه اللّه تعالٰی نیست ظلم کننده بر بندگان خود ﴿۱۰﴾
و بعضی از مردم آنست که بندگی میکند اللّه تعالٰی را به شک پس اگر برسد او را خیری ثابت میماند بر آن و اگر برسد به او تکلیفی بر میگردد بر روی خود زیان کرد دنیا و آخرت را همین است زیان اشکارا ﴿۱۱﴾
به یامدد میخواند به جز اللّه تعالٰی کسی را که نه زیان رساند او را و کسی راکه نه نفع دهد او را همین است گمراهی دور از حق ﴿۱۲﴾

[۱۰] یعنی برای عذاب دو سبب است یکی عمل مجرم دوم عدم ظلم (یعنی عدل) اللّه تعالٰی ، یعنی برای مجرم سزا دادن تقاضای عدل اللّه تعالٰی است و این در سوره العمران (۱۸۲) گذشته است (بِظَلَّامٍ) صیغه فاعل ذوکذا است یعنی ذو ظلم صیغه مبالغه نیست -
[۱۱] پیش دو نوع مردم بیان شدند حالا در این آیت نوع سوم را به طریقه زجر ذکر میکند و در این منافق و دنیا پرست مراد اند یعنی دین اسلام را قبول دارند یا کار دین را میکنند برای غرض دنیا اگر این غرض حاصل میگردد اسلام را قبول میکند و عمل دین را میکند و اگر غرض دنیوی حاصل نمی شود باز اعراض میکند مصداق اینها در این وقت بسیار موجود است توحید و سنت را برای این غرض قبول میکنند که مال دنیا و عزت دنیا حاصل شود و قرآن را میخواند به این اراده که اجرت حاصل شود به جنازه میرود به این نیت که چیزی مال حاصل شود و اگر این مقاصد حاصل نشود باز هیچ چیز را قبول ندارد و نه عمل میکند (حَرْفٍ) به معنی شک است یعنی بر توحید و دین یقین ندارد یا به معنی طرف و پهلو است یعنی با طرف و پهلو میباشند کامل در اسلام داخل نمیشوند مراد از (وَجْهِهِ) دین باطل است (خَسِرَ الدُّنْيَا) خساره دنیا است که در مسلمانان از جهت منافقت ذلیل شوند و مردمان دیگر نیز بر او اعتماد نمی کنند - و خساره آخرت این است که اعمال را که در منافقت کرده است آن همه برباد می شود مراد از (خَيْرٌ) فواید دنیا است بچه تولد شدن ، ثروتمند شدن ، صحت بدن ، عزت و اقتدار دنیا مراد از (فِتْنَةٌ) تکالیف است که غریب شود ، قحط بیاید ، اولادش نمیشود ، مریض شود ، از امامت تدریس یا از یک مرتبه دنیوی محروم شود -
[۱۲] این بیان انقلب است یعنی شرک میکند و این رد بر شرک فی الدعا است (يَدْعُو) مراد از این حاجات خواستن فریاد کردن ، مدد خواستن روزی طلب کردن (ابن کثیر) (مَا لَا يَضُرُّهُ وَمَا لَا يَنْفَعُهُ) مراد این است که به ترک کردن ضرر رسانده نمی تواند و به خواستن دعا نفع داده نمی تواند یا مطلق نبودن ضرر و رساندن نفع مراد است و این قول بهتر است -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>