أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ ﴿۴۰﴾ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿۴۱﴾ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ ﴿۴۲﴾
مثال دیگر آن مانند تاریکی های زیاد است در دریاب عمیق که میپوشاند آنرا موجی از بالای آن موج دیگر از بالای آن ابر باشد تاریکیها است بعضی آن بالای بعضی دیگر چون بیرون آرد دست خود را نزدیک نیست که بیند او را و کسی که ندهد اللّه تعالٰی او را نور پس نیست او را هیچ نوری ﴿۴۰﴾
آیا نمی بینی که هرآئينه اللّه تعالٰی تسبیح میگوید او را هر که در آسمانها و زمین است و مرغان کشاننده بالها اند هر یک خوب میداند اللّه تعالٰی نماز او را و گفتن تسبیح او را و اللّه تعالٰی داناست به آنچه میکنند ﴿۴۱﴾
و خاص اللّه تعالٰی راست پادشاهی آسمانها و زمین و خاص بسوی اللّه تعالٰی است بازگشت ﴿۴۲﴾
[۴۰] این مثال نوع دوم اصحاب ظلمات است که مقلدین جاهلان اند یا مثال اعمال بد مشرکان است - تطبیق مثال این است که مانند یک شخص در عمق بحر باشد این یک ظلمت است - پوشیده باشد او را یک موج این ظلمت دوم است بالای آن موج دیگری باشد این ظلمت سوم است بالای آن ابر است این ظلمت چهارم است در این چنین ظلمات او از خود نیز خبر نمی باشد دست خود را نیز دیده نمی تواند همچنین این کافر در ظلمت جهل است باز جهل را نیز نمی داند این ظلمت دیگر است باز او در ظلمت تقلید است و امام پیشوا او نیز جاهل مشرک و مبتدع باشد این ظلمت دیگر است ، او برای خود هیچ را نجات را یافته نمی تواند از سببی که اللّه برایش نور نمیدهد پس دیگری چه خواهد داد - طریقه مثال دوم: که یکی ظلمت شرک است دیگر ظلمت انکار جهلی یا عنادی است سوم ظلمت فسق و فجور اعمال و اخلاق است چهارم ظلمت از ظلم کردن بر مردم است و باز هم برای او گناهانش محسوس نمیگردد - از این سبب نور اللّه تعالٰی برایش داده نمی شود در (لُجِّيٍّ) اشاره است که از زیر انتهاء ظلمات اشکار نیست (مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ) در این اشاره است که نور آفتاب ، مهتاب ، و نور ستاره ها نیز از سبب ابر بر چشمهایش بسته است (إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ) برای انسان دست خودش برای دیدن بسیار نزدیک میباشد لیکن او را نیز دیده نمی تواند پس هیچ چیز دیگر را دیده نمی تواند -
[۴۱] برای حاصل کردن نور و نجات یافتن از ظلمات دلایل عقلی را بر توحید ذکر میکند ، این دلیل اول است (صَافَّاتٍ) در این حال پرندگان به انسانها اشکار میگردند از این سبب خاص ذکر کرد یا در این وقت پرندگان بسیار تسبیح میگویند (كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ) صلات متعلق به ملائیک و جنات و انسانها است و تَسْبِيحَهُ متعلق به پرندگان است یا تسبیح بیان صلات است و در (قَدْ عَلِمَ) ضمیر به اللّه تعالٰی راجع است یعنی اللّه تعالٰی به صلات و تسبیح هرکس عالم است از این سبب بعد از آن عموم علم اللّه تعالٰی را ذکر کرد این توجیه بهتر است یا ضمیر علم به این مخلوق راجع است یعنی هریکی از ملائيک و جنات و انسانها و پرندگان اگاهی صلاة و تسبیح را دارد به طریقه که اللّه تعالٰی برایش دانسته است -
[۴۲] این دلیل عقلی دوم است و بر اسم اللّه تعالٰی دو بار تصریح برای تاکید است -