وَقَالَ الَّذِينَ ۸۸۳ الشعراء
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ ﴿۱۲﴾ وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنْطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ ﴿۱۳﴾ وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ ﴿۱۴﴾ قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ ﴿۱۵﴾ فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶﴾ أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۱۷﴾
گفت موسیٰ علیه السلام ائ پروردگار من هرآئينه من می ترسم از اینکه تکذیب کنند مرا ﴿۱۲﴾
و تنگ شود سینه من و روان نشود زبان من پس بفرست (وحی را) بسوی هارون علیه السلام ﴿۱۳﴾
و هست ایشان را بر من جرم پس میترسم که قتل کنند مرا ﴿۱۴﴾
گفت اللّه تعالٰی هر گز نمی توانند پس بروید هر دو با معجزات ما هرآئينه ما با شما شنونده هستیم ﴿۱۵﴾
پس بروید هر دو به فرعون پس بگوئید که هرآئينه ما (هریک) فرستادهٔ پروردگار عالمیانیم ﴿۱۶﴾
به اینکه بفرست با ما بنی اسرائيل را ﴿۱۷﴾
[۱۲] در این خوف اول او را ذکر کرده است و این خوف موسیٰ علیه السلام از فرعونیان از سبب تکبر ایشان است از این تجربه موسیٰ علیه السلام بر ایشان از پیش بود -
[۱۳] در این دو حالات را به ترتیب ذکر کرده است و این عطف سبب بر مسبب است یعنی تکذیب سبب تنگ شدن دل است و تنگ شدن دل سبب گرفتکی زبان است از سببی که بعضی انسان اندوهگین یا خشمگین شود سخن زده نمیتواند این هر دو سبب دعا خواستن برای همراهی هارون علیه السلام است -
[۱۴] در این خوف دوم را ذکر کرده است - (وَلَهُمْ) لفظ دلیل است که در این وقت موسیٰ علیه السلام صرف مجرم فرعونیان بود مجرم اللّه تعالٰی (گنهکار) به سبب این قتل نیست از سببی که این قتل گناه نبود و معلوم شد که خوف در تحت اسباب دور از شان پیغمبران نیست -
[۱۵] این تسلیت به دور کردن خوف دوم است و تثبت دادن به هر دو است - خوف موسیٰ علیه السلام در اصل خوف هر دو است از سببی که مقصد هر دو یکی است و ذکر آیات در سوره اعراف و سوره طٰهٰ شده است -
[۱۷،۱۶] در این دو مقصد رسالت ذکر شده است مقصد اول رسالت رب العملین یعنی دعوت دادن به توحید ربوبیت اللّه تعالٰی - مقصد دوم رهای قوم مظلوم موحدین از ظالمان تا ایشان دین توحید را قائم کنند - این هر دو برای اعلاء کلمة اللّه است و جهاد است - در سوره طٰهٰ (۴۷) مقصد تفصیل رسالت بود و رسالت هر دو موسیٰ و هارون علیهما السلام مستقل بود از این جهت تثنیه (رسولا) ذکر کرده بود و در اینجا مقصد اختصار است پس رسول مفرد را به معنی جنس ذکر کرد یا در عبارت تقدیر است یعنی کل واحد مّنا رسول -