أَمَّنْ خَلَقَ ۹۲۶ النمل

قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ ﴿۶۵﴾ بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ ﴿۶۶﴾

بگو نمیداند هر که در آسمانها و زمین است غیب را به جز از اللّه تعالٰی و نمیدانند که کئ دوباره زنده میشوند ﴿۶۵﴾
بلکه بند شده علم آنها در باره آخرت بلکه ایشان در شک اند از آن بلکه ایشان از آن نابینایند ﴿۶۶﴾

[۶۵] در این آیت دعوی دوم سوره را ذکر میکند و این متعلق به قصه موسیٰ و سلیمان علیهم السلام است و چون در آیات پیش قدرت و تصرف به اللّه تعالٰی خاص کرده شد و نفی در شرک فی التصرف شد حالا در این آیت علم غیب را با اللّه تعالٰی خاص میکند و نفی شرک فی العلم میکند و این خطاب چهارم به نبی صل اللّه وعلیه وسلم است مراد از (الْغَيْبَ) آنچه است که به هیچ سببی نشان داده نشده است نه با عقل و نه با حواس و نه با وحی و به این غیب حقیقی گفته میشود و متعلق به این قصه قرطبی را ذکر کرده است و مطلب این است که آنچه در علم انسان آمد به او غیب گفته نمی شود مراد از (مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ) ملائيک است و عیسیٰ علیه السلام و ارواح همه مومنان که در علیّین است و این آیت نص صریح در باره نفی علم غیب از غیراللّه است هم ذاتی و هم عطائی و هم جسمانی و روحانی - سوال اول الااللّه استثناء منقطع است یا متصل است و در هر دو حالت نصب (زبر) بکار بود پس اینجا چرا مرفوع ذکر شد؟ - جواب اول این استثناء منقطع است از سببی که اللّه تعالٰی از جنس من فی السمٰوٰت نیست و رفع در مستثنیٰ در لغت بنی تمیم جایز است بنابر بدلیت یعنی الااللّه در اصل بدل است از مَن و مَن در محل رفع است پس بدل آن نیز مرفوع است و ابن کثیر این قول را نقل کرده است از زجاج و از فراء - جواب دوم این است که این استثناء متصل است و رفع مستثنیٰ به نزد اهل حجاز در حال کلام سلبی جایز است - سوال دوم اللّه تعالٰی از جنس من فی السمٰوٰت نیست از سببی که اینها مخلوق اند و اللّه تعالٰی خالق است پس استثناء متصل چگونه صحیح میگردد؟ جواب این است که اطلاق من فی السمٰوٰت بر اللّه تعالٰی جایز است با قرینه سوره انعام (۳) (با آن معنی در سوره انعام مراد است) پس استثناء متصل صحیح است (کذا فی تفسیر نیشاپوری) - سوال سوم چون یک چیز از انسان پنهان باشد او غیب است و باز به عقل یا حواس یا به ذریعه دلیل وحی معلوم کند پس علم او بر آن حاصل شد پس علم غیب برایش حاصل شد؟ جواب این است اگر چه این اطلاق در لغت صحیح است لیکن در شریعت جایز نیست از سببی که با لفظ علم غیب ثبوتاً در قرآن و احادیث به جز از اللّه تعالٰی برای کس دیگری مستعمل نشده است و با اطلاق لغةً اطلاق شرعی ثابت نمیگردد (کذافی روح المعانی) از این آیت معلوم شد که کسی برای نبی یا ولی یا نجومی وغیره صفت علم غیب را ثابت میکند او کافر است از سببی که از این آیت صریح منکر است همچنین در شرح فقه اکبر نوشته است و حدیث صحیح عایشه رضی اللّه عنها نقل است که کسی گفت که نبی صل اللّه وعلیه وسلم به حالات فردا عالم است پس دروغ کلان را بر اللّه تعالٰی گفت -
[۶۶] این زجر بر انکار قیامت است بعد از زجر بر شرک منکرین که در آیت (۶۳) گذشت - بَل یا به معنی خود است یا به معنی هل استفهامی است با استفهام انکاری (ادَّارَكَ) مفسرین چهار معنی این را ذکر کرده اند - معنی اول بل به معنی هل و ادَّارَكَ به معنی استحکم ، یعنی آیا علم ایشان در باره قیامت محکم است (که قیامت نمی آید) معنی دوم ادَّارَكَ به معنی غایب است معنی این است بلکه غایب است علم ایشان در باره آخرت یعنی علم ایشان به آن نمی رسد - معنی سوم ادَّارَكَ به معنی تتابع قولهم است معنی این بلکه پئ در پئ است سخن های آنها در باره (انکار) قیامت - معنی چهارم ادَّارَكَ به معنی تساقط است معنی اینکه بلکه ختم شده است (اسباب) علم اینها در باره آخرت (عَمُونَ) مراد از آن عمی دل است که آن جهل است و لفظ بل برای ترقی است و اشاره است که به این ترتیب در ایشان انکار موجود است یا در این برای سه اقسام منکرین اشاره است -