وَمَا لِيَ ۱۱۲۳ الزمر

قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿۲۸﴾ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۲۹﴾ إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ ﴿۳۰﴾ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ ﴿۳۱﴾

قرآن عربی است نیست در آن کجی تا ایشان بترسند ﴿۲۸﴾
بیان کرده است اللّه تعالٰی یک مثال یک مرد باشد در آن بسیار حصه دار باشند و باشند جدال کننده و یک مرد دیگر باشد تمام برای یک مردی آیا برابر شده میتوانند این هر دو در هر حالت ستایش خدائي بودن یک اللّه تعالٰی راست بلکه اکثر ایشان نمیدانند ﴿۲۹﴾
به درستی که تو نیز میمری و هرآئينه ایشان نیز میمرند ﴿۳۰﴾
باز البته شما روز قیامت نزد پروردگار خود مجادله خواهید کرد ﴿۳۱﴾

[۲۹] در آیت گذشته من کل مثل ذکر بود حالا در این آیت یک خاص مثل او را ذکر میکند برای فرق میان مشرک و مؤحد (مُتَشَاكِسُونَ) خصومت کننده و ضدیان اند به انصاف نیز رضا نمی شوند و با یکدیگر اتفاق نیز نمی کنند تفصیل مثال این است که یک غلام را بسیار مولا باشد لیکن بدخوئی و عنادیان باشند یک تن که به این غلام حکم یک کار را کند دیگری در ضد او حکم کار دیگری را میکند و هر دو اتفاق نمی کنند و معاف نیز نمی کنند و اگر برای این غلام کدام حاجتی پیش آید یا بر آن کدام مصیبتی بیاید پس از مولا ها یک هم با او امداد نمی کند از سبب بد اخلاقی ایشان پس این غلام ضرور در زندگانی بسیار ضیق است و پریشان می باشد و غلام دیگر که او را یک مولا است و در آن مولا رجولیت یعنی اخلاق مردی نیز است شریف است معاف کننده است سخی و کریم است بر غلام خود ظلم نمی کند در حاجت و مصیبت با او امداد میکند پس سخن ضروری است که این غلام که در تمام زندگانی خود بسیار خوشنود میباشد پس همچنین مشرک که بسیار الٰهه را گرفته است یکی را نیز قابل پرستش میداند دیگری را نیز میداند یک الٰه را ذمه وار دور کننده یک مصیبت میداند و دیگری را برای مصیبت دیگری باز این الٰهه پیران و ملایان او اند که عنادیان و حرصناک اند پس اگر این مشرک عبادت یکی را میکند دیگر از او خفه میگردد برای یکی نذرانه و شکرانه میبرد دیگری بر او خشمگین میباشد و در یک وقت بسیار حاجات میداشته باشد پس حیران میباشد که برای این یک حاجت به یک دربار میروم پس او دربار دیگر برای حاجت دیگر از من باقی میماند پس این مشرک در زندگی بسیار ضیق است و مرد موحد عبادت و طاعت یک اللّه را میکند در یک وقت از او هر حاجت را خواسته میتواند از این سبب زندگی او خوب در آرام است پس اشکار شد که ایشان برابر نیستند -
فایده: این مثال به عبادت کنندگان بتان صحیح نمی آید از این سبب خطیب شربینی نوشته است که این مثال برای آنهای است که ایشان عبادت پیران و علماء را میکنند به این عقیده که ایشان برای ما شفاعت (شرکیه) میکنند و هر یک عقیده دارد که عالم و پیر من بر حق است و آن دیگری بر باطل است -
[۳۱،۳۰] چون رد سخت بر مشرکان شد ایشان از سبب خشم بد دعا میکردند که این نبی بمیرد که ما از او نجان یابیم در این آیت جواب است که مرگ بر همه می آید پس بر مرگ دیگری خوشی کردن هیچ فایده ندارد - و از این آیت اشکار شد که بر نبی صل اللّه وعلیه وسلم نیز مرگ آمده است از این سبب دفن کرده شده است و قرطبی نوشته است که این خبر را اللّه تعالٰی از سببی ذکر کرد که کسی در مرگ نبی صل اللّه وعلیه وسلم مخالفت نکند و دیگر اینکه اشکار شود که پیغمبر در این صفت با دیگران مساوی (برابر) است -