إِلَيْهِ يُرَدُّ ۱۱۹۳ الزخرف

وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ ﴿۴۴﴾ وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ ﴿۴۵﴾ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۶﴾ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ ﴿۴۷﴾ وَمَا نُرِيهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلَّا هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَأَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۴۸﴾

و هرآئينه این قرآن ذکر است ترا و قوم ترا و زود است که شما پرسیده شوید ﴿۴۴﴾
و بپرس آنهای را که فرستاده بودیم پیش از تو رسولان ما را که آیا ساخته ایم بجز رحمان دیگر متصرفان نفع و ضرر را که ایشان پرستیده شوند ﴿۴۵﴾
و هرآئينه ما فرستادیم موسیٰ علیه السلام را به معجزات خود بسوی فرعون و اشراف قوم او پس گفت هرآئينه من رسول پروردگار عالمیانم ﴿۴۶﴾
پس چون بیامد به ایشان با معجزات ما همانوقت ایشان بر او میخندیدند ﴿۴۷﴾
و نشان نیمدادیم به ایشان هیچ معجزه مگر او بزرگتر بود از رفیق آن و گرفتار کردیم ایشان را به عذاب تا که ایشان از گمراهی برگردند ﴿۴۸﴾

[۴۴] این علت دوم برای فاستمسک است (وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ) در باره نعمت قرآن پرسان میشود در باره خواندن و عمل کردن و بیان کردن آن - در آیت اشاره است که قرآن از نعمات های اللّه تعالٰی یک نعمت بسیار بزرگ است -
[۴۵] این دلیل نقلی اجمالی از همه انبیاء علیهم السلام است چنانچه در سوره نحل (۳۶) و در سوره انبیاء (۲۵) است و ربط آن با پیش این است چنانچه در قرآن ذکر توحید است همچنین دعوت انبیاء نیز به توحید بود پس دعوت قرآن موافق به دعوت همه رسولان است (وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا) این حکایت شب اسراء است که در این شب با بعضی انبیاء ملاقات شد برایش امر کرده شد که حالا از ایشان پرسان کن چنانچه این روایت را قرطبی ابن کثیر وغیره نقل کرده است باز در آن دو روایت است اول اینکه او از ایشان پرسان کرد ایشان برایش جواب دادند که ما به توحید فرستاده شده ایم ، روایت دوم این است که او پرسان نکرده است گفت که من یقین دارم پس برای پرسان ضرورتی نیست یا مراد از سوال نظر کردن در کتب و دین های آنها است مانند تورات و انجیل و از این سبب در آیات بعد از این حال موسیٰ علیه السلام و عیسی علیه السلام را ذکر کرده است (أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً) در این لفظ جعلنا اشاره است که اختلاف مؤحدین با مشرکان در الّهه های مجهول است چنانچه حالا مردم به آن عطائی میگویند و عوام تعبیر میکنند که اللّه تعالٰی برای اولیاء و بزرگان بهره داده اند برای کسی اختیار دادن فرزند را داده است برای کسی اختیار ثروتمند ساختن را داده است برای کسی دور کردن فلج برای کسی دور کردن درد اعضاء برای کسی شفاء دادن دانه و برای کسی تصرف مطلق داده است و برای کسی علم غیب عطائی داده است یعنی ایشان را الٰهه های مستقل از اللّه تعالٰی نیمدانستند و این حقیقت شرک است -
[۴۷،۴۶] این دلیل نقلی تفصیلی از موسیٰ علیه السلام است و عاقبت تکذیب را به واقعه فرعونیان ذکر میکند و با (۳۱) نیز تعلق دارد یعنی چنانچه مشرکین مکه بر رسول آخری طعن میکردند که او مسکین و غریب است مانند این فرعون درباره موسیٰ علیه السلام نیز اعتراض کرده بود یعنی در مقابله فرعون موسیٰ علیه السلام فقیر مسکین بود (يَضْحَكُونَ) مراد از خندیدن استهزاء و تمسخر کردن است در آوردن این وصف اشاره به تمرد بسیار ایشان بود از سببی که خنده کنندگان تدبر و تفکر نمی کنند -
[۴۸] اشاره است که خندیدن ایشان بیهوده بود از سببی که این آیات خورد و معمولی نبودند - این اکبریت هریک به زعم بیننده است از این سبب که همه آن آیات در بزرگ بودن مشترک بودند - یا هر یک بعدی از پیش تر او بزرگتر بود -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>