حم ۱۲۲۲ الأحقاف
وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴿۷﴾ أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئًا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَى بِهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿۸﴾ قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ ﴿۹﴾
و چون خوانده شود بر ایشان آیات های اشکار ما گویند کافران در باره حق چون آمد به ایشان این جادوی اشکار است ﴿۷﴾
آیا میگویند که از نفس خود ساخته است آنرا بگو اگر از نفس خود ساخته باشم آنرا پس قدرت ندارید نجات دادن مرا از عذاب اللّه تعالٰی هیچ نوع او داناتر است به سخنانیکه فرو میروید در آن کافی است اللّه تعالٰی گواه میان من و میان شما و خاص اللّه تعالٰی است آمرزگار رحم کننده ﴿۸﴾
بگو نیستم من نو فرستاده شده از نوع رسولان و نمیدانم کاری را که میشود به من و همراه شما (در دنیا) من پیروی نمی کنم مگر آنرا که وحی کرده میشود بسوی من و نیستم من مگر ترساننده اشکارا ﴿۹﴾
[۷] این نیز زجر به انکار قرآن است (لِلْحَقِّ) مراد از آن این آیات بینات است یا مراد از آن مضمون آن است یعنی اثبات توحید و رد شرک (سِحْرٌ) مانند جاود که چیز خیالی بدون حقیقت میباشد اینها (کافران) قرآن را نیز مانند آن میدانند -
[۸] این زجر دیگر به انکار قرآن است زیادت از پیش است زیرا که در معنی سحر به دیگری نسبت کردن ماخوذ نیست و مراد افتراء این است که از نفس خود دروغ ساخته است باز نسبت به اللّه تعالٰی کرده است (قُلْ) به این جواب را ذکر میکد حاصل جواب این است اگر بالفرض من بر اللّه تعالٰی دروغ می ساختم پس او ضرور برای من سزا میداد مانند که در سوره الحاقه (۴۶،۴۵) است و شما مرا نجات داده نمی توانید مانند در الحاقه (۴۷) لیکن اللّه تعالٰی به من عذاب نداده است بلکه برای من گواهی داده است (وَهُوًَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ) زجاج گفته که این دعوت و ترغیب به توبه و استغفار است به همه مشرکین و منکرین -
[۹] در این آیت جواب دو شبهات است که با پیش تعلق دارد شبهه اول ایشان میگفتند که تو مفتری از سببی هستی که تو چنین دعویٰ کرده ای (یعنی از توحید و از رسالت) که پیش دیگری نکرده است شبهه دوم این است اگر تو مفتری نیستی پس برای ما از حالات غیب ما خبر بده در این آیات علی الترتیب جواب هر دو شبهات است جواب شبهه اول (قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ) یعنی من کدام مسئله نو از نفس خود چنان نساخته ام که من از رسولان دیگر به آن جدا شده ام بلکه من آن مسئله توحید و دعویٰ رسالت را پیش کرده ام که رسولان پیش نیز چنین پیش کرده اند (بِدْعًا) بدع و مبتدع در لغت عرب به هر آن کار نو گفته میشود که مثال پیشین آن نباشد و در اصطلاح شریعت بدعت هر آن چیزی است که با دلیل شرعی ثابت نباشد و شریعت ساخته شده باشد اگر قول باشد یا عقیده باشد یا مکان باشد - و تقسیم آن به حسنه و سیئه یا واجب و مستحب شده نمی تواند از سببی که رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم فرموده است کل بدعة ضلالة و کدام تقسیم را که بعضی اهل علم ذکر کرده است بعد از قبول کردن آن گفته میشود که آن تقسیمات در بدعة لغویة است - و جواب شبهه دوم ( وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ) مراد از آن احوال دنیویه است مفسرین از حسن بصری نقل کرده اند که این در دنیا است و هرچه در آخرت است معاذاللّه از سببی که برای نبی صل اللّه وعلیه وسلم علم بود که او بخشیده شده است و جنتی است در باره حالات دنیا نبی عالم الغیب نیست و این علم برایش نبود که از مکه معظمه بیرون کرده میشود و که قتل میشود یا نه و در باره امت عالم نبود که ایشان تصدیق مرا خواهند کرد یا تکذیب و بر ایشان عذاب خواهد آمد یا نه و چگونه عذاب بالای ایشان خواهد آمد - سوال: در حدیث ام العلاء الانصاریه وارد است (درباره عافیت) واللّه وانارسول اللّه وماادری مایفعل بی ولابکم - جواب این است که در این روایت الفاظ صحیح این است ما ادری مایفعل بهِ چنانچه امام بخاری آورده است همچنین قرطبی و ابن کثیر نیز گفته است -