حم ۱۲۲۵ الأحقاف
وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿۱۵﴾ أُولَئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَنَتَجَاوَزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ ﴿۱۶﴾
و امر قوی کردیم انسان را برای نیکوئی کردن با پدر و مادر برداشت او را مادر او با مشقت و زائیده است او را به مشقت و برداشتن او و جدا کردن او از شیر سی ماه است تا انکه برسد به طاقت خود و برسد به چهل سالگی میگوید ائ پروردگار من توفیق بده مرا که شکر کنم نعمات ترا آن نعمت که انعام کرده ائ بر من و بر پدر و مادر من و اینکه کنم کار برابر به سنت که بپسندی او را و صلاحیت بخش برای من در اولاد من هرآئینه من توبه کرده ام به تو و هرآئینه من و به تحقیق من از قبول کننده احکام هستم ﴿۱۵﴾
آن مردمان آنهای اند که قبول میکنیم از ایشان بسیار نیک اعمال ایشان که کرده اند و در میگذریم از گناهای ایشان باشند ایشان در اهل جنت وعده راستین آنچه بایشان وعده داده میشد ﴿۱۶﴾
[۱۵] از این آیت باب دوم الی اخیر سوره است در این ذکر دو نوع انسانها است نوع اول محسن والدین و توبه کننده به اللّه تعالٰی و برای او بشارت است و دوم نافرمان والدین و مکذب و برای آن تخویف اخروی است - باز تخویف دنیوی به ذکر واقعه عادیان است و جواب شبهه مشرکان که الٰه ایشان مدد کرده نمی توانند - باز دلیل نقلی از جن برای تشجیع به دعوة الی القرآن و صدق رسول و اثبات قیامت و اختتام به تشجیع به صبر کردن و تخویف برای منکرین است - ربط: چون در آیات پیش دو نوع انسانها ذکر شد که در باره نبی صل اللّه وعلیه وسلم و قرآن کسانی تکذیب آنرا میکنند و کسانی تصدیق آنرا میکنند و حالا این دو اقسام را در باره والدین ذکر میکند و در این تسلیت به نبی صل اللّه وعلیه وسلم است که چون مادر و پدر برای انسان احسان کنندگان قریبی اند لیکن بعضی اولاد اطاعت میکنند و بعضی نافرمانی میکنند چنین در باره نبی صل اللّه وعلیه وسلم نیز دو نوع انسانان اند در این (۱۵) ذکر نوع اول است (إِحْسَانًا) نیکی کردن به والدین عام و مطلق است و اطاعت آنها مقید به عدم معصیت است و احسان به قول و عمل و خدمت و خرچ کردن بر آنها در وقت حاجت آنها و امر بالمعروف و نهی عن المنکر به لهجه نرم احسان به همه آنها شامل است (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا) چون اقرار احسان پدر (اکثر) مجبوراً میشود به سببی که از آن ترس میشود لیکن مادر ضعیف میباشد از این سبب سه نوع تکالیف مادر را در تربیت کردن ذکر میکند یکی حمل دوم وضع حمل سوم سینه دادن و باز جدا کردن از سینه و مدت آنرا دونیم سال ذکر کرده است معلوم شد که حق مادر از پدر بسیار است - روایت ابن عباس رضی اللّه عنهما را که قرطبی ، ابن کثیر وغیره آورده است مقصد آن است که سی ماه به هر دو حالت تقسیم است یعنی چون بر حمل نه ماه بگذرد پس رضاعت بیست ویک ماه میباشد و اگر حمل شش ماه باشد پس رضاعت دو سال میباشد علی هذا القیاس - پس چون رضاعت زیاده تر از دو سال کردن منع است به دلیل سوره بقره (۲۳۳) پس معلوم شد که مدت کم پیدایش حمل شش ماه است از این کم شده نمیتواند (وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً) اشاره است که عقل انسان در چهل سال کامل میگردد و پیش از این از سبب طفولیت و جوانی کارهای غلط کرده میباشد لیکن چون به چهل سالگی برسد اسباب گناهان او ضعیف گردید و عقل او کامل شد حالا ضرور توبه میکند و برای شکر کردن کمر را بسته میکند و این نیز خوشبختی انسان است - (أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ) نظم الدر نوشته است که نعمت کلان الهی توحید فی العبادت است (وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ) تَرْضَاهُ تفسیر صالح است که موافق کتاب و سنت باشد یا تَرْضَاهُ به معنی قبولیت است - یعنی عمل اگرچه صالح باشد لیکن قبول کردن در اختیار اللّه تعالٰی است (وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي) صلاحیت اولاد اشاره است به بقاء و اجرا توحید و عمل صالح در اولاد آن و صلاحیت اولاد نیز فایده است برای والدین و چون در اینجا اجراء صلاحیت مراد است از این سبب متعدی کرد با فِی -
[۱۶] این بشارت برای این نوع کسان است وذلفظ أُولَئِكَ دلیل است که این آیت بر یک شخص خاص پیش نیست بلکه بعضی مفسرین در سبب نزول نبی صل اللّه وعلیه وسلم را ذکر کرده است و بعضی ابوبکر رضی اللّه عنه (أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا) مراد از آن همه حسنات است پس احسن به معنی آن چیز است که در آن صفت حسن باشد و حسن به مباح گفته میشود که در آن نه ثواب باشد و نه عذاب -