حم ۱۲۳۷ محمَّد
فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا فَأَنَّى لَهُمْ إِذَا جَاءَتْهُمْ ذِكْرَاهُمْ ﴿۱۸﴾ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ ﴿۱۹﴾ وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ ﴿۲۰﴾
پس انتظار نمی برند این منکرین مگر قیامت را که بیاید به ایشان ناگهان پس هرآئينه آمده است علامات آن پس از کجا باشد برای ایشان چون بیاید قیامت پند گرفتن ایشان ﴿۱۸﴾
پس بدان که هرآئينه نیست قابل پرستش بجز اللّه تعالٰی و آمرزش بخواه برای بار خود و برای مردان مومن و زنان مومنه ، و اللّه تعالٰی میداند جای گشت شما را و اقامت شما را ﴿۱۹﴾
و میگویند مردمانی که دعوی ایمان میکنند چرا نازل نشد یک سورت پس چون نازل شود سورتی دارای مضمون پخته و ذکر کرده شود در آن حکم قتال می بینی آنان را که در دلهای ایشان مرض است میبینند بسوی تو مانند دیدن کسی که بیهوشی واقع شده باشد بر او بسبب مرگ پس تباهی است برایشان ﴿۲۰﴾
[۱۸] در این تخویف اخروی است و ذکر یک حال کافران است (بَغْتَةً) آن حالی است که تاریخ معین آن معلوم نباشد پس انسان به آن آماده نمی باشد - و ناگهان بیاید اگر چه علامات آن معلوم باشد (فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا) شرط به نشانی زخم گفته میشود چون شفا یابد اینجا مراد از آن علامات کوچک قیامت است که اول در آن بعثت نبی صل اللّه وعلیه وسلم است مانند که در حدیث صحیح وارد است - (بُعِثْتُ أَنَا وَالسَّاعَة كَهَاتَيْن) -
[۱۹] در این دعوی توحید است که آن مقصد قتال است ربط با پیش این است که قریب بودن قیامت را ذکر کرد حالا طریقه کار را برای نجات یافتن از عذاب قیامت را ذکر میکند (فَاعْلَمْ) خطاب به پبغمبر صل اللّه وعلیه وسلم است و مراد از آن امت است یا مراد از آن ثابت ماندن بر این علم است - و علم این کلمه شامل است به علم بر الفاظ آن و به معنی آن و عقیده داشتن بر آن و بر مقتضیات آن نیز علم و عمل کردن و این دلیل است که فرض اول علم توحید است و همچنین این دلیل است که علم پیش از قول و عمل است (وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ) استغفار قول زبان است و عمل نیز است اشاره است که با علم استغفار به کثرت ضروری است (لِذَنْبِكَ) مراد از ذنب گناه نیست بلکه بار (گرانی) دل و اندوه است به سبب شرک مشرکان و مخالفت مخالفین یعنی استغفراللّه بگو برای زایل کردن اندوه از دل و دلیل براین حدیث است - انه لیغان علی قلبی فاستغفراللّه سبعین مرةً اومأتة مرة، (هرآئينه بردل من بار و اندوه می آید پس من هفتاد یا صد بار استغفار میگویم) یا مراد از ذنب گاه گاهی ترک کردن کار افضل است اگر چه آن گناه نیست لیکن مناسب به شان مقربین نیست جواب سوم را قرطبی ذکر کرده است که استغفار بخواه برای نجات یافتن از گناه کردن (وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ) این هر دو الفاظ به معانی بسیار شامل است (گشتن در روز و جای آرام کردن شب (۲) اعمال شما در دنیا و مرجع در قبر و قیامت (۳) گشتن در سفر و اقامت کردن در یک جاه یعنی اللّه تعالٰی بر همه حالات شما عالم است -
[۲۰] ازاین باب دوم الی اخیر سوره است در این زواجر منافقین است به ذکر هیجده قبایح آنها و ترغیب به قتال در (۳۵،۳۳) است و ترغیب به انفاق است به همراه تزهید فی الدنیا - در این (۲۰) زجر به منافقین به ذکر کردن چهار حالات آنها است (الَّذِينَ آمَنُوا) این قول مومنان مخلص است برای شوق جهاد و برای حرص به شنیدن وحی این را طلب میکنند یا مراد از آن منافقان اند که طلب نزول سوره را به طریقه منافقت میکنند مانند که در سوره نساء (۷۷) ذکر است -