حم ۱۲۵۷ الحجرات

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۰﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۱۱﴾

جز این نیست که مومنان برادر برادر اند پس اصلاح کنید در میان برادران شما و بترسید از اللّه تعالٰی تا به شما رحم کرده شود ﴿۱۰﴾
ائ مومنان تمسخر نکند که هیچ مردان بر مردان دیگر شاید که آنها باشند بهتر از ایشان و نه زنان بر زنان دیگر شاید که آنها بهتر باشند از ایشان و طعن مکنید بر نفس های خود و مخوانید یکدیگر را به لقب های بد بدنامی است فسق بعد از ایمان آوردن و هرکه توبه نکرد پس آن کسان ایشان اند ظالمان ﴿۱۱﴾

[۱۰] این علت برای امر اصلاح کردن است و در لفظ الْمُؤْمِنُونَ، اشاره است که به اختلاف نسب اعتباری نیست بلکه صرف ایمان سبب برای اخوّت و برادرای است -
[۱۱] این ادب پنجم است چون جنگ دو طایفه بگذرد در آن عیب ها و نقصان های یگدیگر اشکار شود لیکن بعد از مصالحت به سبب آن نقصانات حقیر کردن آن جایز نیست نشود که باز فساد و اختلاف پیدا شود در این ادب از سه چیز منع کرده شده است که آن سبب توهین مسلمان است و باز سبب فساد است - چیز اول تمسخر کردن یعنی به سبب نقصان بعضی یا بدون نقصان کسی را به حقارت نگریستند و بر آن کنایه رفتن اگر چه عیب آنرا اشکارا ذکر نمیکند - و تمسخر کردن بر دیگری مستلزم است به تکبر کردن و این خصلت کافران مشرکان است که بر حق پرستان تمسخر میکنند (قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ) برای قوم قوم از سببی گفته میشود که کسی یک تن قوم را برای سختی دعوت بدهد ایشان او را همراهی میکنند و این صفات اکثر از مردان میباشد از این سبب اطلاق قوم حقیقتاً بر مردان میگردد و زنان گاه گاهی در آن مجازاً داخل میگردند (وَلَا نِسَاءٌ) در اینجا ذکر زنان را جدا کرد یکی از این سبب که در زنان تمسخر کردن بر یکدیگری بیشتر میباشد دیگر از این سبب که اکثر مردان بر زنان و زنان بر مردان تمسخر نمی کنند بلکه یک جنس بر هم جنس خود تمسخر میکند (عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ) دو مقصد آن است یکی آنکه آن شخص (که بر آن تمسخر میگردد) در ظاهر حقیر اشکار میشود لیکن در حقیقت به اللّه تعالٰی مقّرب و نزدیک میباشد - مقصد دوم این است، شاید این در زمانه آینده این انسان مسخره کننده ذلیل مسکین و عیب دار شود و دیگری باعزت گردد پس معامله برعکس خواهد شد - و چیز دوم که از آن منع کرده شده و فساد خانوادگی را بوجود می آورد در این قول است (وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ) لمز به عیب و بد گفتن روبرو گفته میشود و در اصل اشاره کردن به همراه چشمها و سر و لب ها با همراه سخن پنهانی گفتن است - و همز صرف در غایب عیب جستن را میگوید پس لمز به نسبت همز بسیار بد است و ذکر همز را در آیت بعدی در ضمن غیبت ذکر میکند - وقتیکه روبرو عیب میگوئی در این توهین مسلمان نیز است - و چیز سوم که سبب فساد و تحقیر مسلمان است و از آن منع شده است در این قول است (وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ) و یاد مکنید یکدیگر را به نامهای بد این نیز دلیل بر تکبر تنابز کننده است و بر تحقیر مسلمان دیگر - نَبَز، به ذکر کردن لقب گفته میشود و اکثر در لقب ناکاره استعمال میگردد و لقب علاوه از نام خود دیگر نام وصفی است که در آن بالا بردن یا تذلیل انسان مقصود میباشد - پس مراد این جمله آن است که مسلمان را به چنان لقب بد مخوانید که او به آن لفظ اندوهگین میگردد و مقصد خواننده نیز حقیر کردن آن باشد - مانند که گفته شود ائ فاسق، ائ منافق، ائ کافرو ائ یهود، ائ نصرانی و ائ خر ائ خنزیر (بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ) الْفُسُوقُ یک مقصد آن است که آن نام که دلالت میکند به فسق یعنی فاسق منافق یهودی نصرانی گفتن (بَعْدَ الْإِيمَانِ) یعنی بعد از ایمان آوردن این نام ها را برای مومن گفتن بسیار کار بد است - مقص دوم الفسوق آن است که ذکر کردن این نامها را برای مومن سبب فسق و گناهکار شدن است - و در حدیث صحیح نقل است که کسی به یک برادر خود ائ کافر گفت پس با این یکی از این دو دچار شد اگر در آن شخص کفر باشد درست است و اگر نباشد این سخن بر گوینده دوباره میگردد -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>