حم ۱۲۵۸ الحجرات
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ ﴿۱۲﴾
ائ مومنان اجتناب کنید ار بسیاری گمان ها به تحقیق بعضی گمان گناه است و تجسس مکنید عیب های یکدیگر را و غیبت نکند بعضی شما از بعضی را آیا دوست میدارد یکی از شما که بخورد گوشت برادر مردهٔ خود را البته شما بد میدانید و بترسید از اللّه تعالٰی به تحقیق اللّه تعالٰی بسیار توبه پذیر رحم کننده است ﴿۱۲﴾
[۱۲] این ادب ششم را ذکر میکند و در این از سه نوع چیزهای دیگر منع میکند که آن نیز سبب بوجود آوردن فساد و اختلاف است و توهین و حقیر کردن یک مسلمان است و بر تکبر دیگری دلالت میکند و این همه خصایل گنده است که با شان مسلمان نمی شاید - در این آیت پیش آن چیزها ذکر بود که روبرو اسباب حقارت مسلمان بود و در این چنین چیز ها را ذکر میکند که در غیابت آن اسباب حقارت آن میباشد و این سه به ترتیب بسیار نیکو است اول بدگمانی کردن است که شده میتواند در این انسان نقصانات باشد باز تجسس و پالیدن نقصانات او را آغاز کند باز در غیابت او آنها را ذکر میکند که آن غیبت کردن است (كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ) بدان که در انسان چنان حالت پیدا شود که در باره یک چیز نه حکم خیر را کرده میتواند و نه از شر را به این حالت شک گفته میشود عمل کردن بر آن به هیچ صورت جائز نیست و گاهی در انسان چنین حالت پیدا میشود که به یک طرف حکم کردن را ترجیح میدهد لیکن به طرف دیگر نیز فکر مرجوح آن میباشد پس به طرف راجح ظن (گمان) گفته میشود - و وقتیکه چنان باشد که به یک طرف چنان حکم کرده میتواند که به طرف دیگری هیچ وهم و تصور آن نمی آید به آن یقین گفته میشود که آن درجه ایمان در شرعیات است - چون ظن مذموم کار منافقان کافران و مشرکان است و ایشان بیشتر اند و همچنین بغیر از دلیل بر کسی تهمت بستن این نیز بسیار موجود است از این سبب كَثِيرًا فرمود و از مشابهت با کافران و منافقان منع کرد (إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ) سوال: در پیش با لفظ كَثِيرًا، ذکر کرد و امر اجتناب را ذکر کرد آن دلیل بود که بسیاری از ظن گناه است و در این جمله لفظ بَعْضَ را ذکر کرد که دلالت بر اندک بودن آن میکند؟ جواب: به چند وجوه است وجه اول این است که بَعْضَ مطلق به پاره (حصه) گفته میشود اگر اندک باشد یا بیشتر باشد بلی در این لفظ اشاره است که بعضی از ظن محمود است چنانچه پیش ذکر شد - وجه دوم این است که اکثر گمانها در دل بدون اختیار بوجود می آیند باز بعد از آن مطابق آن کسی عقیده و عمل میکند و کسی ترک میکند پس در (اجْتَنِبُوا) اشاره به احتیاط کردن بود که احتیاط کنید که بدون اختیار گمانهای مذموم در دلهای شما نیاید و چون عقیده و عمل بر آن بعضی مردم میکنند و بعضی نمی کنند و بر بعضی عمل کردن خیر میباشد و بر بعضی عمل کردن گناه و شر میباشد از این سبب در جمله بعدی لفظ بَعْضَ را ذکر کرد (وَلَا تَجَسَّسُوا) چون بعد از گمان بد و تهمت بستن انسان کوشش میکند که در این انسان دیگر عیب جوئی کند از آن منع میکند (وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا) وقتیکه بعض انسان عیب کسی را معلوم کند باز این عیب را در غیابت آن برای بی عزت کردن آن ذکر میکند در این جمله از آن منع میکند مضمون حدیث صحیح است "غیبت آن است که در یک شخص چیزی نقصان موجود باشد و انسان دیگر در غائب بودن آن ذکر میکند و آن شخص بر آن اندوهگین میگردد و اگر عیب در آن نباشد و با عیب ذکر میکند اینکه بهتان است" آن نیز گناه کبیره است - اگر یک شخص عیب خود را عیب نمی داند و به ذکر کردن آن اندوهگین نمی شود آنرا ذکر کردن و بر آن در تحت حدود شرعیه رد کردن غیبت نیست و این مراد است این قول حسن بصری را که غیبت کردن بدعتی جائز است - و همچنین آن فاسق که فسق خود را اشکار میکند - و همچنین برای مدعی جائز است که آن نقصان مدعی الیه را (در پیش قاضی) ذکر کند که در باره آن دعوی میکند - از سببی که مقصد مدعی (صادق) اندوهگین کردن آن شخص نیست بلکه مقصد اصلی آن ثابت کردن حق خود است و همچنین در علم اسماء رجال ذکر کردن عیب یک راوی را این غیبت نیست از سببی که در آن مقصد آن شخص اندوهگین کردن مراد نیست بلکه حفاظت دین است و همچنین ذکر کردن ظلم پادشاه ظالم به این مقصد که از ظلم آن مردم نجات یابند این نیز غیبت نیست در این همه قصد کردن خیر بیشتر است از اندوهگین کردن آن شخص (أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا) این منع از غیبت کردن به طریقه مثال و تشبیه است یعنی عزت انسان را به گوشت جسم آن مشابه کرده است - از سببی که وقتیکه عزت یک انسان قطع میگردد به دل آن چنان درد میرسد مانند که درد میرسد به آن به قطع کردن گوشت آن باز حالت غائب شدن آنرا مشابه به حالت مرگ کرده است مانند که مرده از سخنان انسانها اگاه نمی باشد و او نمی شنود همچنین انسان غائب نیز نه چیزی میشنود و نه آگاه است ، و در آوردن این لفظ (مَيْتًا) دفع یک اعتراض است اگر گفته شود که به انسان با بی عزتی کردن آن وقتی درد میرسد که رو بروی آن بی عزتی آن شود لیکن اگر در غیابت بی عزتی کردن باشد و او آگاه نباشد به دل آن البته درد نمی رسد؟ جواب داد مانند که از جسم مرده گوشت قطع میشود و به آن درد نمی رسد لیکن با وجود آن این بی عزتی آن شمرده میشود -