قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ ۱۲۸۴ الطور
وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ ﴿۲۴﴾ وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ ﴿۲۵﴾ قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ ﴿۲۶﴾ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ ﴿۲۷﴾ إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِيمُ ﴿۲۸﴾ فَذَكِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ ﴿۲۹﴾ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ ﴿۳۰﴾ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ ﴿۳۱﴾ أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُمْ بِهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ﴿۳۲﴾
و میروند می آیند برای خدمت ایشان بچه های ایشان گویا که ایشان مروارید پنهان نگه شده اند ﴿۲۴﴾
و روبرو شوند بعضی ایشان بر بعضی پرسان میکنند از یکدیگر ﴿۲۵﴾
گویند بدرستیکه ما بودیم پیش از این در خانه های خود ترسندگان از اللّه تعالٰی ﴿۲۶﴾
پس احسان کرد اللّه تعالٰی بر ما و نگهداشت ما را از هوای گرم ﴿۲۷﴾
هرآئينه ما بودیم پیش از این که دعا میخواستیم از اللّه تعالٰی هرآئينه اوست نهایت احسان کنندهٔ رحم کننده ﴿۲۸﴾
پس بیان کن قرآن را نیستی تو با نعمت پروردگار خود کاهن و نه دیوانه ﴿۲۹﴾
آیا میگویند که او شاعر است انتظار میکشیم بر او حادثه مرگ را ﴿۳۰﴾
بگو انتظار کنید به تحقیق من نیز با شما از منتظرانم ﴿۳۱﴾
آیا حکم میکند ایشان را عقل های ایشان این را بلکه ایشان قوم سرکشان اند ﴿۳۲﴾
[۲۴] اینجا مراد خدمتگاران اند که در جنت آفریده شده میباشند مانند حوران یا اینکه به اعتبار خدمت کردن غلمان برای ایشان گفت و ولدان برای ایشان گفت به اعتبار نابالغ شدن -
[۲۵] این بشارت به طریقه دیگر است یعنی از سببی که به جنت رسیدند به آن شادمانی میکنند (يَتَسَاءَلُونَ) مراد این است که چه سبب است که این نعمت های جنت برای ما حاصل شد یا اینکه از ماندگی دنیا و از اعمال از یک دیگری میپرسند مانند که در سوره صافات (۵۰) گذشته است -
[۲۶] این حاصل جواب همه است (فِي أَهْلِنَا) اشاره است که با وجود آنکه مردمان دیگر در مشغولیت اهل و عیال از عذاب اللّه تعالٰی غفلت میکردند لیکن آن شغل برای ما سبب غفلت نگردیده است - (مُشْفِقِينَ) اشفاق آن ترسی است که به همراه رغبت و از محبت باشد یعنی هم ترس و هم داشتن امید -
[۲۷] (السَّمُومِ) آن هوای گرمی که در مسامات جسم داخل میشود و اینجا مراد هوای گرم جهنم است -
[۲۸] این علت برای وَقَانَا، است یعنی نجات یافتن از عذاب جهنم از سببی بود که ما برای اللّه تعالٰی عاجزی میکردیم و در دعا خواستن شرک نکردیم -
[۲۹] از این آیت الی اخیر سوره باب دوم است در این تسلیت و تشجیع به رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم است باز پانزده زجر به انکار رسول و انکار قرآن و شرک کردن است - و تخویف دنیوی در (۴۷) است باز تسلیت و امر به دعوت کننده است به همراه ذکر توحید در سه آیات اخیر - در این (۲۹) ترغیب برای بیان کردن قرآن است - و در این آیت صدق رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم است -
[۳۰] این زجر به منکرین رسول است و اَم در کلام عرب برای انتقال از یک سخن به سخن دیگری استعمال میشود و با او تنبیه نیز میباشد (رَيْبَ الْمَنُونِ) به زمانه و شب و روز گفته میشود از سببی که عمر انسان را کم میسازد و ضعیف میسازد و به مرگ نیز گفته میشود - و ایشان این را از سببی میگفتند که ایشان از شاعر میترسیدند که نشود در ساختن شعرها بدنامی مارا کند پس مرگ او را میخواستند که از او به مرگ رهائی خواهیم یافت -
[۳۱] (مَعَكُمْ) در این اشاره است که در انتظار مرگ همه یکسان هستیم -
[۳۲] این زجر دیگر است حاصل اینکه این سخنان ایشان در باره رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم سخنان صاحبان عقل نیستند لیکن سبب آن طغیان و سرکشی است -