قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ ۱۲۹۱ النجم

مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى ﴿۱۷﴾ لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى ﴿۱۸﴾ أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى ﴿۱۹﴾ وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى ﴿۲۰﴾ أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَى ﴿۲۱﴾ تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى ﴿۲۲﴾

کج نشد نگاه او و از حد نگذشت ﴿۱۷﴾
به تحقیق دید از نشانهای قدرت پروردگار خود نشانهای بزرگ را ﴿۱۸﴾
آیا شما تفکر کرده اید در حال لات و عزیٰ ﴿۱۹﴾
و این منات سومین که آخرین است ﴿۲۰﴾
آیا شما را باشد پسران و او را باشد دختر ﴿۲۱﴾
این تقسیم نقصانی است ﴿۲۲﴾

[۱۷] در این صفت نبی صل اللّه وعلیه وسلم است که او بسیار ادب این مقام را کرده است و علاوه از مقصد خود طرف دیگر نگاه نگردانیده است - در گردانیدن نگاه از مقصد به طرف دیگر دو طریقه است یکی آنکه از آن مقصد به طرف راست یا چپ بنگرد یا از جای مقصد نگاه خود را بگذراند نفی هر دو را از نبی صل اللّه وعلیه وسلم کرده است با مَا زَاغَ نفی قسم اول است و با مَا طَغَى نفی قسم دوم است
[۱۸] (آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى) لفظ عام است به همه آن حالت ها شامل است که در شب معراج دیده بود ملاقات کردن با انبیاء علیه السلام ، جنت و جهنم را دیدن، و در آن هر دو اهل آن متشکل شدن و دیدن آنها را و جبرئيل علیه السلام را به شکل رفرف (فرش سبز) دیدن و ملائک دیگر را دیدن - و ابن کثیر گفته است که لفظ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ دلیل است که اللّه تعالٰی را ندیده است - لیکن آنهای که دیدن اللّه تعالٰی را ثابت میکنند از آیت گذشته (مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى) ثابت میکنند در این نفی آن صراحتاً نیست -
[۲۰،۱۹] چون صدق نبی صل اللّه وعلیه وسلم را ذکر کرد که سخن آن همه وحی از جانب اللّه تعالٰی به واسطه جبرئیل است حالا مقصد وحی را ذکر میکند که آن رد بر شرک مشرکان است یعنی دلیل مشرکان بر شرک کردن ظن و اتباع هویٰ است و دلیل نبی صل اللّه وعلیه وسلم وحی است (اللَّاتَ) تخصیص این سه را از سببی کرد که ایشان در نزد مشرکان بسیار مشهور و معبودان بزرگ بودند - امام بخاری از ابن عباس رضی اللّه عنهما روایت ذکر کرده است که لات یک شخصی بود که برای حاجیان آرد بریان شده را به روغن یا آب مخلوط میکرد باز برای حاجیان میداد یعنی سخی و بزرگ بود - و قرطبی گفته است وقتیکه وفات کرد مشرکان عبادت قبر او را میکردند و بر آن سنگی که نشسته بود و آرد را میساخت قبیله ثقیف عبادت آن سنگ را آغاز کرد و برای آن یک اطاق ساختند و آنرا به غلاف ها پوشانیده بودند و طواف آنها را میکردند (وَالْعُزَّى) امام نسائی نقل کرده است که وقتیکه مکه فتح شد نبی صل اللّه وعلیه وسلم خالد بن الولید را به مقام نخله (در میان مکه و طائف) فرستاد که در آنجا عزّٰی بود خالد به آنجا آمد در آنجا سه درخت کیکر و یک اطاق بود (که در آن عبادت عزّٰی میشد) آن درخت را برکند و اطاق را ویران کرد و باز به رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم آمد و خبر داد او برایش فرمود دوباره برو تو هیچ کاری نکرده ئي (یعنی عزّٰی از نزدت مانده است) وقتیکه دوباره آمد مجاوران عزّٰی برایش جمع شدند و فریاد کردند عزّٰی عزّٰی (یعنی خالد بن الولید را به آن میترسانیدند) ناگهان یک زن برهنه با موی های ژولیده اشکار شد و بر سر خود خاک می انداخت خالد بن الولید اورا با شمشیر قتل کرد باز دوباره باز گشت رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم فرمود این عزّٰی بود و باز عبادت او کرده نخواهد شد معلوم شد که این جن بود قریش و بنی کنانه در مرتبه دوم او را معبود می دانستند و از آن اطاق طواف ها میکردند و به نام ان نذر ها میدادند در این لفظ رد بر مشرکین بالجن است (وَمَنَاةَ) این نیز نام یک انسان بود (که به نزد ایشان بزرگ بود) و اوس و خزرج در مقام قدید به نام او یک اطاق ساخته بودند و بر آن غلاف ها انداخته بودند و طواف های آنرا میکردند و در آنجا بسیار چهارپایان را به نام منات ذبح میکردند - رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم ابوسفیان یا علی بن ابی طالب را فرستاد و آن را از بیخ برکند -
[۲۲،۲۱] این رد بر مشرکین بالملائکه است از سببی که ایشان به اللّه تعالٰی نسبت میکردند که ملائک دختران او اند و عبادت آنهارا نیز میکردند و برای خود دختر را بد میدانستند (قِسْمَةٌ ضِيزَى) یعنی اگر این چنین تقسیم در میان بندگان شود ایشان آنرا تقسیم ظلم و نقصان میگویند پس چگونه این تقسیم را با رب العزت میکنید -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>