قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ ۱۲۹۵ النجم

أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى ﴿۳۳﴾ وَأَعْطَى قَلِيلًا وَأَكْدَى ﴿۳۴﴾ أَعِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى ﴿۳۵﴾ أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى ﴿۳۶﴾ وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى ﴿۳۷﴾ أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ﴿۳۸﴾ وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ﴿۳۹﴾

آیا آگاهی حال کسی را که روی گردانیده ﴿۳۳﴾
و ادا کرده حق اندک را و باز داشته ﴿۳۴﴾
آیا نزد اوست علم غیب پس او میبیند ﴿۳۵﴾
آیا خبر داده نشده به آن مضمونی که است در صحیفه های موسیٰ علیه السلام ﴿۳۶﴾
و در ابراهیم علیه السلام آنکه پوره ادا کرده حق را ﴿۳۷﴾
که بر نیمدارد یک بردارندهٔ بار بار دیگری را ﴿۳۸﴾
و اینکه نیست انسان را مگر آنچه سعی کرده است ﴿۳۹﴾

[۳۴،۳۳] ربط این است چنانکه توصیف کردن خود را حرام است همچنین امید داشتن که کمی عمل صالح کردن و باز ترک کردن دین کافی اسن برای نجات، داشتن این عقیده نیز منع است هیچ نفع نمیدهد و در این آیات زجر بر یک صفت خاص است که در هر کسی باشد او آن است که اگر یک سجده به اللّه تعالٰی کند و دیگر توحید و رسالت را قبول ندارد و این را برای نجات کافی میداند یا یک عالم دعوت حق را مدتی کند و باز ترک کند و یا دعوت یک مسئله را میکند و دیگر مسائل حق را بیان نمی کند و این را کافی میداند و شیطان انسی یا جنی او را فریب داده میباشد که برای دیگر حاجتی نیست وبال گناه در گردن من است یا برایش بگوید که پدر و پدرکلان تو بسیار عمل کرده است او برای تو کافی است پس دراین آیات به این گونه انسانها تنبیه میدهد واین دو شبهات را نیز دفع میکند (وَأَكْدَى) این از کدیة به طریقه مثال گرفته شده است یعنی که کسی چاه حفر میکند و در پیش آن سنگ بیاید حفر کندن را ترک میکند و عاجز شود مانند آن این انسان کمی کار دین را کرد و دیگر برایش سخت و مشکل اشکار شد پس ترک کرد -
[۳۵] یعنی به او از غیب و از وحی معلوم شده است که در دین اندک نجات است به همه دین حاجتی نیست ولی چنین نیست -
[۳۷،۳۶] مراد از صحف موسیٰ تورات است از سببی که او مشتمل به حصه های مختلف بود مانند که به قرآن نیز صحف مکرّمه گفته شده است یامراد از آن دیگر کتابهای کوچک بود که پیش از تورات به موسیٰ علیه السلام داده شده بود و تعداد آنها به قول صحیح ثابت نیست و همچنین صحیفه های ابراهیم علیه السلام شمار کامل آن نیز به روایت صحیحه معلوم نیست -
[۳۸] از این آیت الی (۵۵) مضامین این صحیفه هاست و قول دیگر است که الی (۴۲) است و در این جمله تردید وسوسه اولی است که آن کسیکه دین را نصفه ترک کرد به آن شیطان انسی و جنی وسوسه داده است که در ترک کردن باقی دین کدام گناهی است من ذمه دار آن هستم -
[۳۹] در این جواب وسوسه دوم است آنکه عمل پدران کافی است به آن فرزندان نجات یافته میتوانند پس به عمل فرزندان ضرورتی نیست در این جمله تردید آن است و ترغیب است که انسان برای نفع نفس خود سعی عمل کردن را کند -
فایده: در عبادت بدنیه تلاوت قرآن کریم نیز شامل است برای بخشیدن ثواب او برای کس دیگری نیز نص خصوصی نیست صرف در عمومات در نزد احناف داخل است لیکن برای ختم کردن قرآن ساختن هیئت خاص که کسان بسیار جمع میشوند و پاره ها را تقسیم میکنند و با جمع قرآن میخوانند کسی به آواز بلند میخواند و کسی به خاموشی می خواند ساختن این هیئت را برای ختم به هیچ نص ثابت نیست مانند که فتاوی بزازیه نیز نوشته است - وَیُكْرَهُ اِتَّخَاذُ الطَّعَامِ فِي الْیَوْمِ الْاَوَّلِ وَالثَّالِثِ وَبَعْدَ الاُسْبُوْع وَالْاَ عْیَادِ وَنَقْلِ الطَّعَامِِ اِلٰی اْلقَبْرِ فِي الْمَوَاسِمِ وَاِتَّخَاذُ الدَّعْوَةِ لِقِرَاءَ ةِ الْقُرْآنِ وَجَمْع الصُّلَحَاءِ وَالْقُرَّاءِ لِلْخَتْمِ اَوْ لِقَرَاءَ ةِ سُوْرَةِ الْاَ نْعَامِ اَوِ الْاِ خْلَاصِ - ص(۸۱) حاشیه عالمگیری (ترجمه: و مکروه است طعام آماده کردن بر پشت مرده در روز اول و سوم و بعد از آن و در عیدها و بردن طعام به قبر آیام عیدها و مکروه است ساختن دعوت برای خواندن قرآن و جمع کردن نیکان و قاریان برای ختم یا برای خواندن سوره انعام و اخلاص) و ابن کثیر گفته است که ترجمه آن عبارت این است، و از این آیت امام شافعی و پیروان او دلیل گرفته است که ثواب قرآئت به مرده ها نمیرسد از سببی که این عمل و کسب از صحابه کرام نیست و از این سبب نبی صل اللّه وعلیه وسلم برای آن خویشاوندان را نخواسته است و نه ترغیب داده است ونه به آن به نص و اشاره ارشاد کرده است و از هیچ یک صحابی نقل نشده است و اگر این کار خیر میبود صحابه کرام پیش از ما میکردند و در باب عبادات بر نصوص اقتصار شده میتواند و نه به آن به قیاس ها و آراء رجوع میشود - و در روح المعانی نوشته است که وقتیکه قرآئت به اجرت باشد مانندکه اکثر مردم حالا میکنند به حافظان اجرت میدهند تا به پشت مرده های ایشان قرآن بخوانند ثواب آن به آنها نمی رسد از سببی که ثواب آن نیست از سبب حرام بودن گرفتن اجرت بر قرآئت قرآن -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>