قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ ۱۳۳۹ الحديد
ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿۲۷﴾
باز پئ در پئ فرستادیم ما بعد از ایشان رسولان خود را و بعد از ایشان فرستادیم عیسی علیه السلام پسر مریم را و دادیم او را انجیل و انداختیم در دلهای آنهای که پیروان او بودند نرمی بر یکدیگر و رحم کردن و نشستن در گوشه ها که نو ساختن ایشان این طریقه را ما فرض نگردانیده بودیم آن را بر ایشان مگر جستن رضای اللّه تعالٰی را پس رعایت نکردند آن را رعایت کامل پس دادیم آنهای را که ایمان آوردند از ایشان ثواب ایشان را و بسیاری از ایشان بودند نافرمان ﴿۲۷﴾
[۲۷] این آیت متعلق به تفصیل پیش است (عَلَى آثَارِهِمْ) اشاره است که دین همه یکی است و همه به آن دین دعوت میدادند و در اخیر همه (پیش از پیغمبر ما) عیسی علیه السلام است او نیز از طرف مادر در اولاده ابراهیم علیه السلام بود و تخصیص آنرا از سببی کرده است که او دعوت و مجاهده را به بسیار زحمت کرده بود (وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً) دراین اشاره به سه فریق نصارا است - در روایت است که بر ایشان چنان پادشاهان مقرر شدند که آنها در دین ایشان تحریف کردند پس در مقابله آنها یک فرقه قتال را آغاز کردند تا آنکه ایشان شهید شدند - فرقه دوم صرف دعوت و تبلیغ را آغاز کردند ایشان را با اره اره کردند و بر آتش سوختاندند - فرقه سوم به کوها و غارها رفتند برای حفاظت دین خود و بندگی اللّه تعالٰی را میکردند ، ابن کثیر گفته است این حدیث اگر چه از داود بن امحبر راوی (که وضاع است) بی اعتبار است لیکن تقویت آن به دیگر سند کرده شده است که ابویعلی آورده است پس اشکار شد در رَأْفَةً فرقه اول که قتال کنندگان بودند مراد است و در رحمة فرقه دوم که دعوت کنندگان بودند مراد اند و فرقه سوم با رهبانیت مراد است (وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا) در این دو توجیه است اول اینکه اگر رهبانیت در ایشان جائز بود پس مراد از ابتداع کیفیت و طریقه آنرا تبدیل کردن و مقصد تبدیل کردن است وبه این بدعت اضافیه گفته میشود - توجیه دوم این است که رهبانیت در ایشان از اصل منع بود پس از ابتداع ابتداع حقیقی مراد است (فَمَا رَعَوْهَا) ضمیر به رهبانیت راجع است یعنی ایشان در رهبانیت حاصل کردن رضای اللّه تعالٰی را ترک کردند رعایت او را نکردند و ذریعه برای حصول دنیا قرار دادند تا مردم مریدان ایشان شوند و از آنها هدایا (تحفه ها) جمع کنند و حق را برای ایشان بیان نمی کنند بلکه آنها را منحیث بندگان نگه میدارند - احتمال دوم اینکه استثناء منقطع است و این بناء به توجیه دوم است یعنی رهبانیت از اصل نا جائز بود معنی اینکه ما رهبانیت را برای ایشان جائز نکرده بودیم لیکن فرض کرده بودیم بر ایشان حاصل کردن رضای اللّه تعالٰی را با طریقه جهاد و دعوت - (فَمَا رَعَوْهَا) ضمیر به رضوان راجع است به تاویل خصلت -
فائده: در تحقیق رهبانیت - رهبانیت در لغت به ترس کردن گفته میشود مانند در این قول وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ، و در اصطلاح قرآن ترس کردن از اللّه تعالٰی و از سبب ترس اللّه تعالٰی از منهیات خود را نگهداشتن مانند این قول وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ، - و در عرف از ترس اللّه تعالٰی برای حفاظت دین خود به غار یا صحرا رفتن و از تلذذات مباحه خود را نگهداشتن و بندگی اللّه تعالٰی را کردن و در این دو حالت است یک حالت از سبب ضرورت شرعی جدای اختیار کردن است مانند که فتنه زیاد شود و جهاد و دعوت بکلی شده نمیتواند و بر دین خود ترس بیاید در چنین وقت از مردم یکسو شدن و به صحراء یا غار رفتن و به این فرار للدین و هجرت گفته میشود مانند واقعه اصحاب کهف و همچنین حدیث ابوسعید خدری رضی اللّه عنه که رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم فرموده است که نزدیک است که چنان وقت خواهد آمد که مال بهتر مسلمان گوسفند و بزها باشند و از جای های باران به قله کوها خواهد برد که فرار میکند با دین خود از فتنه ها (بخاری) - لیکن اطلاق رهبانیت براین لغةً یا مجازاً است در شرع به این رهبانیت گفته نمی شود همچنین به غار حراء رفتن نبی صل اللّه وعلیه وسلم پیش از آغاز شدن قرآن و نبوت - حالت دوم بغیر از ضرورت شرعیه از مردم جدای اختیار کردن و عبادت کردن و برخود تکالیف و ریاضت سپری کردن این در شریعت ما قطعاً منع است مانند که در حدیث مسند احمد آمده است که رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم فرموده است برای هر امتی رهبانیت است و رهبانیت امت من جهاد فی سبیل اللّه است این حدیث را ابن کثیر ذکر کرده است و در شریعت عیسیٰ علیه السلام در باره آن اختلاف است یک قول این است که در شرع آنها این جائز بود - پس در این آیت قباحت نصارا به سبب بدعت اضافیه است یعنی کیفیت و طریقه ها و مقصد رهبانیت را تبدیل کرده اند - قول دوم این است که رهبانیت در دین آنها منع بود همانند شریعت ما - و ابن کثیر گفته است که این آیت ذم (بدگوئی) آنهاست از دو وجوه یکی از این وجه که در دین اللّه تعالٰی ابتداع آنچه را کرده اند که بر آن امر اللّه تعالٰی نیست و دوم اینکه آنچه را گمان میکردند که این قرابت است بر آن قیام نکردند و رعایت او را نکردند - دلیل سوم این است که قاسمی از مسیحین از کتاب ریحانة النفوس نقل کرده که رهبانیت در کتاب مقدس نیست و نه بر آن امر شرعی است این را مردم بعدی از وهم خود ساخته اند (این حاصل مضمون آنهاست) و رهبانیت در عرف آخری این است که از مردم کناره کشی کند و نکاح را نیز بر خود حرام کند و دیگر طیبات حلال را نیز حرام میداند تا آنکه نماز با جماعت را نیز ترک میکند غسل نیز نمی کند بعضی ختنه نیز نمی کنند - نشئه میکنند به غزل و سرود ها غذا روح را حاصل میکنند رقص میکنند وغیره این رهبانیت در هر دین حرام قطعی است - لیکن راهبان نصارا و همچنان صوفیا و پیران این امت این طریقه را ایجاد کردند و به این ذریعه از مردمان دنیا حاصل میکنند و این آن است که در قرآن کریم حالت آنها را ذکر کرده است - إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ (سوره توبه ۳۴) و بر ایشان رد است در سوره مائده (۸۷) -