تَبَارَكَ الَّذِي ۱۴۱۴ اَلْقَلَم
مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ﴿۳۶﴾ أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ ﴿۳۷﴾ إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ ﴿۳۸﴾ أَمْ لَكُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمَا تَحْكُمُونَ ﴿۳۹﴾ سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذَلِكَ زَعِيمٌ ﴿۴۰﴾ أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ ﴿۴۱﴾ يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ ﴿۴۲﴾
چگونه دلیل است شما را چگونه فیصله میکنید ﴿۳۶﴾
آیا شما را کتابیست که در آن میخوانید ﴿۳۷﴾
هرآئينه هست برای شما در آن آنچه پسند میکنید ﴿۳۸﴾
آیا هست شما را قسم های برما رسیدنی تا روز قیامت که هرآئينه هست برای شما آنچه شما فیصله میکنید ﴿۳۹﴾
بپرس از ایشان که کدام ایشان بر این ذمه دار است ﴿۴۰﴾
آیا هستند ایشان را شریکان (با اللّه تعالٰی) پس ایشان بیاورند این شریکان ایشان را اگر آنها راستگویان اند ﴿۴۱﴾
روزی که پس کرده شود پرده از ساق و خواسته شوند ایشان به سجده کردن پس ایشان طاقت نمی داشته باشند ﴿۴۲﴾
[۳۶] در این اشاره به نفی دلیل عقلی است (مَا لَكُمْ) یعنی کدام دلیل عقلی بر نجات شماست (كَيْفَ) زجر به حکم بی دلیل است -
[۳۸،۳۷] در این نفی دلیل نقلی است یعنی چنین کتابی که از جانب اللّه تعالٰی باشد و در آن دلیل بر شرک شما باشد ولی چنین کتاب نزد شما نیست مراد از (لَمَا تَخَيَّرُونَ) شرک کردن است یا عقیده شفاعت شرکیه است -
[۴۰،۳۹] این نفی دلیل وحی (وعداللّه) است (أَيْمَانٌ عَلَيْنَا) قسم ها و عهدها از جانب اللّه تعالٰی که انجام دادن آن بر او واجب است از سببی که حرف علٰی بر وجوب دلالت میکند (بَالِغَةٌ) قسم های پخته و محکم ، در این احتراز از قسم لغو است - پیش تخیرون و در اینجا تحکمون ذکر است فرق این است که در اول مذهب و مسلک مراد است یعنی شرک و کفر و بدعات کردن و در دوم حکم آن مسلک برای جواز و عدم جواز و حلال و حرام مراد است (سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذَلِكَ) در این زجر است و نفی دلیل کفالت است و ذالک اشاره به مضمون أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ است یا اشاره به اثبات قسم ها است -
[۴۱] این نفی دلیل تقلید است (شُرَكَاءُ) یعنی چنان علماء و پیران وغیره که آنها شرک و کفر را جائز میگردانند و دلایل نزد شان نیست و شما تقلید آنها را میکنید بغیر از دلیل شرعی -
[۴۳،۴۲] این تخویف اخروی است بعد از بیان عدم دلیل نزد ایشان (عَنْ سَاقٍ) مراد ساق اللّه تعالٰی است به دلیل حدیث بخاری که در کتاب التوحید آورده است که یَکشِفُ رَبَّنَا عَن سَاقِهِ ، و در این مذهب سلف صالحین اشکار و صحیح است که ساق به معنی حقیقی است و کیفیت ساق مجهول است و تاویل و تمثیل آن مسلک باطل است (يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ) این دعوت برای توبیخ و ملامت کردن است تقبُّداً نیست و در حدیث صحیح آمده است که اینها آن مردمانی است که در دنیا به اللّه تعالٰی سجده و نماز میکردند برای ریا و شهرت میکردند آنها در قیامت اراده سجده را خواهند کرد لیکن پشت (کمر) شات یک تخته خواهد شد (وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ) مراد از سجود سجده اخلاص است به اللّه تعالٰی یا نماز خواندن است و مراد از دعوت آذان و اقامت است لیکن آنها اجابت آنرا نمی کردند یا مراد از سجود انقیاد است به احکام اللّه تعالٰی و به شنیدن قرآن و مراد از دعوت دعوت و تبلیغ عام است و آنها قبول نکرده اند -