تَبَارَكَ الَّذِي ۱۴۴۰ اَلْجِنّ
وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا ﴿۱۳﴾ وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا ﴿۱۴﴾ وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ﴿۱۵﴾ وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا ﴿۱۶﴾ لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا ﴿۱۷﴾ وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا ﴿۱۸﴾
و به تحقیق وقتیکه شنیدیم ما هدایت را ایمان آوردیم به آن پس هرکه ایمان آرد به پروردگار خود پس نمی ترسد ار نقصانی و نه از ظلمی ﴿۱۳﴾
و به تحقیق بعضی از ما مسلمان اند و بعضی از ما کج روان اند پس هر که اسلام را قبول کرد پس این کسان یافتند را راست را (هدایت) ﴿۱۴﴾
و هر که کج روان اند پس ایشانند برای جهنم هیزم ﴿۱۵﴾
(و این وحی آمد) که اگر این مردم روان شدند به راه راست البته مینوشانیم ایشان را آب بسیار ﴿۱۶﴾
تا بیازمائيم ایشان را در آن وهر که روی گردانید از ذکر پروردگار خود داخل کند او را در عذاب سخت ﴿۱۷﴾
(و این وحی است) که به تحقیق جایهای سجده خاص اللّه تعالٰی را است پس مخوانید با اللّه تعالٰی کسی دیگری را (مددگار) ﴿۱۸﴾
[۱۳] از این معلوم میشود که در آیات گذشته حال پیش از شنیدن قرآن ذکر بود و در این حال یعد از آن را ذکر میکند (الْهُدَى) مراد از این قرآن است به قرینه (۲) -
[۱۵،۱۴] این ذکر حالت تفرق آنها است بعد از نزول قرآن - (سوال) در (۱۱) ذکر بود که گروه بسیار است و اینجا دو گروه را ذکر کرده است؟ (جواب) این مانند سوره حج (۱۹) است یعنی خلاصه همه این دو است (الْقَاسِطُونَ) در کتاب لسان العرب گفته است که مصدر آن قسوط به معنی جور وظلم می آید و استعمال آن صرف به مجرد است و قاسطون به معنی جائرون است و قسط مصدر به معنی عدل است و در این اَقْسَطُ و قَسْطُ هر دو استعمال میگردد (لِجَهَنَّمَ حَطَبًا) (سوال) جنات از آتش آفریده شده اند به آتش چگونه عذاب داده شده میتوانند؟ (جواب) اگرچه ماده پیدایش ایشان آتش است لیکن اللّه تعالٰی برای ایشان چنین جسم ها داده است که آتش بر آن اثر کرده میتواند مانند که انسان از گِل آفریده شده است لیکن اگر با گل زده شود جسم آن درد میکند - در این آیت بشارت و تخویف هر دو ذکر شد -
[۱۷،۱۶] این وحی دوم است و قول اللّه تعالٰی است به قرینه لَأَسْقَيْنَاهُمْ (با صیغه متکلم) باز در این آیت دو اقوال مفسرین است اول اینکه مراد از لطریقه طریقه هدایت و توحید و ایمان است - (مَاءً غَدَقًا) مراد از این وسعت رزق است مانند که در سوره نوح (۱۲،۱۱) ذکر شد و همچنین در سوره مائده (۶۶) و سوره اعراف (۹۶) ذکر است مراد از (لِنَفْتِنَهُمْ) ابتلاء و امتحان به سبب نعمت های دنیوی است بنا به این قول این بشارت دنیویه است (وَمَنْ يُعْرِضْ) تخویف دنیوی و اخروی است - و قول دوم این است که مراد ار الطریقه راه گمراهی است و مراد از لَأَسْقَيْنَاهُمْ استدراج است مانند در سوره انعام (۴۴) و مراد از لِنَفْتِنَهُمْ فتنه عذاب است (عَذَابًا صَعَدًا) این تخویف اخروی است لیکن قرطبی گفته است که در این قول اول قریب به حق است از سببی که استقامت در هدایت استعمال میگردد -
[۱۸] (الْمَسَاجِدَ) این لفط شامل است به مساجد و به اعضای سجده کننده و به جایهای عام سجده و این اقول را مفسرین نقل کرده است و سه مساجد خاص نیز شامل است - مسجد حرام ، مسجد نبوی و مسجد اقصیٰ (لِلَّهِ) این نسبت اللّه تعالٰی تشریفاً و اکراماً است از این سبب که در آن ملکیت از غیر نمی باشد بلکه وقف میباشد و در آن صرف ذکر اللّه تعالٰی میشود و از این سبب به مسجد خانه اللّه تعالٰی گفته میشود (فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا) ابن کثیر گفته است که در این رد بر یهود و نصارا است که آنها در عبادت خانه های خود شرک میکنند و در این رد برشرک فی الدعا نیز است و مراد از آن عام است به طریقهٔ ذکر خاص ، و مراد از آن عام است یعنی در مسجد رکوع و سجده و خواندن به غیراللّه و ذکر نام غیراللّه به طریقه تعظیم این همه حرام است - و این حرمت عام است لیکن تخصیص مساجد از سبب قباحت مزید است و در این زمانه جاهلان بسیار اعمال شرکی را در مساجد اغاز کرده اند ، کسی در مسجد نماز برای اولیاء میکنند کسی در مسجد وظیفه یا رسول اللّه و وظیفه یا شیخ عبدالقادر شیئاً للّه را میکنند کسی بر محراب مسجد و بر دیوار ها یامحمد ائ غوث اعظم نوشته میکند این همه اعمال شرک است و مخالفت کردن صریح از این آیت است و قرطبی ذکر کرده است که در این اشاره است که در مسجد تجارت مکنید و برای طلب اشیاء گم شده آواز مدهید مجالس دنیائي در آن مکنید - بلی در مسجد درس کتاب های دینی ، قضاکردن ، بند کردن قیدیان و خواندن شعرهای دینی جایز است - به سبب آن احادیثی که به جواز این دلالت میکنند -