تَبَارَكَ الَّذِي ۱۴۴۷ اَلْمُزَّمِّل

وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا ﴿۱۱﴾ إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا ﴿۱۲﴾ وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا ﴿۱۳﴾ يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَهِيلًا ﴿۱۴﴾

و بگذار مرا و تکذیب کنندگان را که صاحبان لذات دنیا اند مهلت بده ایشان را اندکی وقت ﴿۱۱﴾
هرآئينه نزد ماست زنجیرهای پای و آتش گرم ﴿۱۲﴾
و طعام که در گلو بند میشود و عذاب دردناک ﴿۱۳﴾
در روزیکه بجنبد زمین وکوها و شوند کوها پشته ریگ روان ﴿۱۴﴾

[۱۱] در این ادب دیگر برای داعی است و تسلیت برای اوست به همراه تخویف منکرین (ذَرْنِي) در این اشاره است که خودت اراده انتقام گرفتن را مکن به انتقام اللّه تعالٰی بگذار (أُولِي النَّعْمَةِ) به زبر نون به ثروتمندی و فراخی زندگی گفته میشود و با زیر نون به انعام گفته میشود و با پیش نون به خوشنودی گفته میشود (وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا) مراد از قلیل زمان موعود ایشان است و زندگانی دنیا اندک است و مراد از مهلت این است که عذاب آنها را به عجلت مخواه از نعمت ها و اموال دنیا استدراجاً نفع خواهد گرفتند الی زمان عذاب -
[۱۳،۱۲] این تخویف اخروی است و ذکر آن عذابی است که به آن اشاره است در ذرنی و مهلهم - این چهار نوع عذاب است در مقابله تنعم دنیا - در دنیا آزادی ایشان بود و در آخرت انکال است یعنی در پایهای ایشان زنجیر های سنگین است از سبب آن حرکت کرده نمی توانند و انکال به قسم های عذاب نیز گفته میشود - و در دنیا اسباب سرد شدن بود و در آخرت جحیم (بسیار آتش گرم) است و در دنیا و پاک و نرم و خوراک های شیرین نیکو ، و در آخرت چنین خوراک ها که در گلو بند میگردد خشک ، گرم ، تلخ ، سخت و گنده که آن غسلین ، زقوم ، ضریع وغیره میباشد - و در دنیا فراخ و از خوشی و زندگی نعمت ها بود و در آخرت عذاب ها و تکالیف است که به دلها درد میدهد -
[۱۴] این متعلق به لَدَيْنَا است و اشاره است به رد کردن عقیده باطله مکذبین آنها عقیده داشتند که زمین بسیار بزرگ است و کوها بسیار سخت است پس معلوم شد که در این تبدیلی نمی شود اللّه تعالٰی حال هر دو را بیان میکند (تَرْجُفُ) چنین جنبیدن که همه اجزاء می جنبند و باز ایستاد نمی شوند مانند که درسوره نازعات (۶) است (كَثِيبًا مَهِيلًا) کثیب به تپه ریگ گفته میشود - (مَهِيلًا) چنین ریگهای باریک که از زیر پای ها میگریزند انسان در آن رفته نمیتواند -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>