تَبَارَكَ الَّذِي ۱۴۵۸ اَلْمُدَّثِّر

وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ ﴿۴۴﴾ وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ ﴿۴۵﴾ وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ ﴿۴۶﴾ حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ ﴿۴۷﴾ فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ ﴿۴۸﴾ فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ ﴿۴۹﴾ كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ ﴿۵۰﴾ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ ﴿۵۱﴾ بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتَى صُحُفًا مُنَشَّرَةً ﴿۵۲﴾

و نبودیم که میدادیم طعام مسکین را ﴿۴۴﴾
و بودیم ما که مشغول می شدیم در عیش با مشغول شوندگان ﴿۴۵﴾
و بودیم ما که تکذیب میکردیم روز جزا را ﴿۴۶﴾
تا آنکه رسید بما مرگ ﴿۴۷﴾
پس نفع ندهد ایشانرا شفاعت شفاعت کنندگان ﴿۴۸﴾
پس چه سبب است ایشان را که از نصیحت قرآن روی گردانند ﴿۴۹﴾
گویا ایشان خران فرار کنندگان اند ﴿۵۰﴾
که فرار میکنند از شیر ﴿۵۱﴾
بلکه میخواهد از هر شخصی از ایشان که به او داده شود ورق های سرکشاده ﴿۵۲﴾

[۴۴] مراد از آن ترک عبادات مالیه است که مصرف آن در شرع مسکینان اند مانند زکوة و نذر اللّه -
[۴۵] (نَخُوضُ) خوض، بحث کردن و عمل کردن باطل است یعنی هر مجلس باطل و جماعت باطل و با مردمان گمراه خوب همراهی میکردیم - در مجالس کفر و شرک نشستن و در کار های فسق و فجور شرکت کردن مانند عرسها میلادها (به رنگ بدعات) سینماها وغیره به همه این لفظ شامل است مفسر الوسی ذکر کرده است که در کدام جلسات اجتماعات مجالس عیب های صحابه کرام گفته میشود آن نیز در این داخل است -
[۴۶] منشاء همه این جرایم این است که بر قیامت عقیده ندارند بلکه اشکار انکار میکنند -
[۴۷] (الْيَقِينُ) به معنی مرگ است مانند سوره الحجر (۹۹) از سببی که عاقل و مطلق صاحب شعور بر مرگ یقین دارد در مرگ اختلاف نیست اگر جه در اسباب آن و در حالات مابعد آن اختلاف است -
[۴۸] حرف فا دلالت میکند که جرم های پیش سبب حرمان شفاعت است (فَمَا تَنْفَعُهُمْ) تخصیص به ضمیر هُم دلالت میکند که علاوه از این قسم مجرمان به دیگر مومنان گنهگاران شفاعت شده میتواند این عقیده السنت والجماعت است و مراد از نفی نفع مراد نفی نفس شفاعت است یعنی برای این مجرمان شفاعت نیست پس نفع چگونه باشد -
[۵۱،۵۰،۴۹] این زجر است و سبب جرم های گذشته را ذکر میکند که آن اعراض از قرآن کریم است (فَمَا لَهُمْ) استفهام فایده و دلیل است یعنی چه دلیل آنها برای اعراض از قرآن است و چه فایده است (قَسْوَرَةٍ) دو معنی آن مشهور است یکی اسد (شیر) که حمار (خر) وحشی از آن بسیار میترسد ، دوم انسان زننده (شکار کننده) - و قسورة مفرد و جمع هر دو استعمال میگردد - و قَسْوَرَةٍ به شور کردن نیز گفته میشود - اشاره است که بیان کننده قرآن در شجاعت مانند شیر است و در دعوت دادن به مرم مانند شکار کننده است و اعراض کنندگان از آن مانند خرهای وحشی اند -
[۵۵،۵۴،۵۳،۵۲] این نیز زجر به قول قبیحه آنهاست و در این بسیار احتمالات است اول اینکه برای هر شخص مانند قرآن کتاب اشکار داده شود چنانچه در سوره انعام (۱۲۴) است - دوم اینکه برای هر شخصی از جانب اللّه تعالٰی پیغامی بر صدق این نبی باشد - سوم اینکه برای هر شخصی برائت نامه از آتش فرستاده شود - چهارم اینکه برای هر شخص فهرست گناهان و کفاره آن داده شود و این همه سخنان عنادی ایشان است (فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ) یعنی این قرآن را بخواند و درس و تدریس آنرا کند وبرآن عمل کند در لفظ شَاءَ اشاره است که برای حاصل کردن پند از قرآن اراده و توجه کردن کامل ضروری است - شربینی گفته است که مثال آن مانند بحر شیرین است کسی میخواهد مشت و کف دست ها را از آن پر میکند نقصان در آن نمی آید -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>