عَمَّ ۱۵۱۶ اَلطَّارِق

فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿۵﴾ خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ ﴿۶﴾ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿۷﴾ إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ ﴿۸﴾ يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ﴿۹﴾ فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ ﴿۱۰﴾ وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ ﴿۱۱﴾ وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ ﴿۱۲﴾ إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ﴿۱۳﴾ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ ﴿۱۴﴾ إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا ﴿۱۵﴾ وَأَكِيدُ كَيْدًا ﴿۱۶﴾ فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا ﴿۱۷﴾

پس باید ببیند انسان که از چه آفریده شده ﴿۵﴾
آفریده شده از آب جهنده ﴿۶﴾
که می برآید از میان پشت و از سینه ﴿۷﴾
هرآئينه اللّه تعالٰی بر باز گردانیدن آن البته تواناست ﴿۸﴾
در آن روز اشکار کرده شود رازها ﴿۹﴾
پس نباشد او را هیچ طاقت و نه مددگار ﴿۱۰﴾
و قسم است به آسمان گردنده ﴿۱۱﴾
و قسم بر زمین که ترکیدنی است ﴿۱۲﴾
که هرآئينه البته این سخن قاطع است ﴿۱۳﴾
و نیست این مزاح ﴿۱۴﴾
هرآئينه ایشان فریب میکنند فریب ﴿۱۵﴾
و من نیز تدبیر میکنم تدبیر ﴿۱۶﴾
پس مهلت ده کافران را مهلت ده ایشانرا مدت اندکی ﴿۱۷﴾

[۷،۶،۵] این دلیل را برای اثبات معاد ذکر میکند از مبداء انسان و همچنین استدلال در قرآن کریم در بسیار آیات است (فَلْيَنْظُرِ) مراد ازاین نظر عبرت و فکر کردن است (مَاءٍ دَافِقٍ) مراد از انسان علاوه از آدم وحوا علیهما السلام تمام انسانها است (دَافِقٍ) در این اشاره است که کدام نطفه بغیر از شهوت (دفق) می برآید به استعمال آن حمل ساخته نمیشود (التَّرَائِبِ) از زجاج روایت است که ترائب چهار قبرغه است به طرف راست سینه و چهار قبرغه است به طرف چپ سینه و مراد از آن ترائب زنان است -
[۸] این نتیجه دلیل است (رَجْعِهِ) مراد از رجع دوباره زنده کردن است و این قول بهتر است به نسبت آن قولی که ضمیر به ماءٍ راجع شود اگر چه از قدرت اللّه تعالٰی بعید نیست -
[۱۰،۹] (السَّرَائِرُ) عقاید ، نیت ها ، اعمال پنهانی اگر خوب باشد یا بد باشد ، بغض ، حسد ، دشمنی ، محبت وغیره در آن همه داخل است (فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ) در این عجز انسان را ذکر میکند (قُوَّةٍ) طاقت مالی و بدنی مراد است و از (نَاصِرٍ) مددگار خارجی مراد است و در این نفی الٰهه باطل نیز داخل است که آنها هیچ مدد کرده نمی توانند پس رد است بر شفاعت قهریه -
[۱۲،۱۱] این نیز ذکر شواهد به طریقه قسم است برای اثبات معاد و اثبات صدق قرآن است (ذَاتِ الرَّجْعِ) رجع حرکت آسمان یا حرکت شمس و قمر و ستارگان در آسمان و رفتن و آمدن ملائک و نفع دادن به این همه معانی شامل است (الصَّدْعِ) صدع ترکیدن زمین است که از آن بوته ها و معدنیات و چشمه ها و آب می برآید -
[۱۴،۱۳] این جواب قسم است (إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ) ضمیر به قرآن راجع است و مراد از فصل تفصیل حلال و حرام وحق و باطل است یا ضمیر به خبر زندگی دوباره راجع است در این قول که إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ یعنی این خبر دوباره زنده کردن حق و یقینی است (بِالْهَزْلِ) هزل به باطل و لعب و هر آنچه گفته میشود که حقیقت آن نباشد پس این مقابل فصل است که به معنی حق و کلام مفید است -
[۱۶،۱۵] این زجر به همراه سزا است (وَأَكِيدُ كَيْدًا) کید از جانب اللّه تعالٰی به طریقه های مختلف است به طریقه استدراج مانند در سوره اعراف (۱۸۲) و به طریقه ناکام کردن مکر و فریب ایشان را مانند در سوره طور (۴۲) - و به طریقه امداد کردن با مردمان حق -
[۱۷] این دعوی سوره است یعنی برای ایشان عذاب است که کمی بعد است (فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ) یعنی با ایشان در دعوت نرمی کن و دعا شر برای ایشان زود مکن به امید ایمان آوردن ایشان (أَمْهِلْهُمْ) چون ایشان قبول نکنند پس انتظار عذاب ایشان را بکن مدت اندکی -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>