عَمَّ ۱۵۵۴ اَلْعَادِیاتِ
إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ﴿۶﴾ وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ ﴿۷﴾ وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ ﴿۸﴾ أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ ﴿۹﴾ وَحُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ ﴿۱۰﴾ إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ ﴿۱۱﴾
هرآئینه انسان به رب خود بسیار ناسپاس است ﴿۶﴾
و هرآئينه او بر این البته اگاه است ﴿۷﴾
و هرآئينه او (انسان) از سبب محبت مال بسیار سخت است ﴿۸﴾
آیا نمی داند (در آن وقت) وقتیکه برخاسته شوند آنهای که در مقبره ها اند ﴿۹﴾
و اشکار کرده شود آنچه در سینه هاست ﴿۱۰﴾
هرآئينه رب ایشان بر ایشان در آن روز البته خبردار است ﴿۱۱﴾
[۶] این جواب سوگند است و در اول زجر است و مراد از الْإِنْسَانَ انسان منکر مراد است به قرینه صفات بعد از این (لَكَنُودٌ) ده معنی آنرا قرطبی ذکر کرده است بعضی این است (۱) ناشکری کننده (۲) کسی که مصیبت ها را ذکر میکند و نعمت ها را فراموش میکند (۳) کسی که به تنهایی خوراک میکند و بخشش نمیدهد و بر غلامان (خادمان) خود ظلم میکند - و مناسبت قسم و جواب این است که اسپان و شترها را اللّه تعالٰی برای خیر آفریده است لیکن انسانان ظالم برای ظلم کردن استعمال میکنند و این ناسپاسی است پس چنین هرانسانی که نعمت های اللّه تعالٰی را بی مصرف و بیجا استعمال میکند او کنود است ، پس هر مشرک کنود است ، و اسراف کننده کنود است ، و ظالم که قوت جسمی و مالی خود را برای ظلم استعمال میکند کنود است و عالم که علم خود را بیجا استعمال میکند (عمل نمی کند دعوت نمی کند) کنود است -
[۷] این زجر دوم است و مراد از (لَشَهِيدٌ) شهادت به لسان حال است یعنی حال و اعمال این انسان گواهی میدهد که او کنود است یا این تخویف است یعنی اللّه تعالٰی بر ناسپاسی آن خوب عالم است او برای او سزا میدهد -
[۸] این زجر سوم است و در این آیت دو اقوال مفسرین است قول اول این است که شدید به معنی سخت و پخته است و (لِحُبِّ الْخَيْرِ) یعنی این انسان در محبت مال بسیار پخته و سخت است - قول دوم این است که شدید به معنی بخیل است حق اللّه تعالٰی و حقوق بندگان را ادا نمی کند -
[۱۰،۹] در این تخویف اخروی است و این نیز علاج برای زائل کردن حب دنیا است (مَا فِي الصُّدُورِ) آنچه در سینه هاست یعنی خیر و شر ، اراده و نیت ها این دلیل است که بر اراده و نیت ها حساب میشود مانند که در سوره بقره (۲۸۴) است و در این وسوسه داخل نیست از سببی که او اختیاری نیست و در این اشاره است که از اللّه تعالٰی هیچ عمل پنهان شده نمی تواند جمله بعد از این بر این دلیل است و اعمال جوارح را ذکر نکرد از سببی که آنها تابع اعمال قلوب هستند که اراده و نیت است -
[۱۱] این علت برای بعثر و حصل است و اشاره است که فاعل این هر دو اللّه تعالٰی است (يَوْمَئِذٍ) (سوال) اللّه تعالٰی حالا نیز آگاه است پس تخصیص روز بعث را چرا کرد؟ (جواب) در اینجا مراد جزا دادن است صرف خبر و علم نیست از این سبب تخصیص کرده شد - (لَخَبِيرٌ) بر باطن نیز علم دارد چنانچه بر ظاهر عالم است -
فائده: در این سوره ذکر مرض در (۶) است و سبب مرض در (۸) است و علاج مرض است در (۱۰،۹) -